سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 23 آذر 1403
    13 جمادى الثانية 1446
      Friday 13 Dec 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        جمعه ۲۳ آذر

        پست های وبلاگ

        شعرناب
        فریدون گیلانی شاعر قائمشهری
        ارسال شده توسط

        لیلا طیبی (صحرا)

        در تاریخ : ۱۲ روز پیش
        موضوع: آزاد | تعداد بازدید : ۳۳ | نظرات : ۰

        استاد "فریدون گیلانی"، نویسنده، شاعر، روزنامه‌نگار و مترجم ایرانی و عضو قدیمی کانون نویسندگان ایران بود. او زاده‌ی ۱۷ دی ماه ۱۳۱۷ خورشیدی در قائمشهر (شاهی) بود.
        او در دهه‌ی ۶۰ میدای به زندان افتاد و پس از آزادی از ایران مهاجرت کرد.
        فریدون گیلانی چندین رمان ترجمه کرده است و ترجمه‌ی دفتر‌ شعری از «معین بسیسو»، از جمله آثار منتشر شده‌ی اوست. 
        همچنین از دفترهای شعر او می‌توان به «پا در رکاب خویش»، «وسعت ساده»، «عطر لبخندهای تو»، «این هزاره‌ی سوم» و «پله‌های مهتاب» اشاره کرد. 
        کتاب‌های شیر قافلان کوه - سرزمین و لبخند - ناخدایی از آهنگی دیگر - آفتاب جنگل خیز - کلمات گمشده و... از دیگر آثار ایشان هستند. 
        او روز پنجشنبه ۲۸ مرداد ۱۴۰۰ پس از تحمل یک دوره بیماری در شهر هامبورگ آلمان درگذشت. 

        ◇ ︎نمونه‌ی شعر:
        (۱)
        گم کرده راهی مسیرش سمت من بود
        ناخواسته در تیررس یک راهزن زن بود
        در تیررسم با ناز و ادا کرد گره ابرو
        آهسته و آرام زمین سپر و کمان من بود
        بی‌دغدغه بی‌جنگ و نبردی دلم آرام
        در دام دو تا چشم، دو شمشیر زن بود
        خواستم از دامش بگریزم دلم اما 
        کهنه رکابی از نفس افتاده و بی‌جان بود
        لرزید دلم مثل همان روزی که چشمم 
        افتاده در زندان بیگانه به هموطن بود
        درگیر خیالات خودم بودم و او گفت:
        فکر کنم چایی‌تان افتاده از دهن بود.

        (۲)
        [آخرین همسفر]
        من و تنهائيم کنار هم 
        با تمامی خستگی‌هامان
        به غروب عبوس می‌نگريم
        با سرود بزرگ باور خويش:
        بوده‌ها را به بادها دادم
        مانده‌ها را به يادها دادم
        ياد‌ها را به باد‌ها دادم.
        با گريز حباب باور خويش 
        در غروب عبوس می‌خوانم:
        ای خدايان برفی خِودخواه
        شرمگين هستم از ستايش خويش 
        رفته‌ام تا هر آن کجا که بتوان
        گام‌هايم نمی‌رود زين پيش.
        در عروج صداقت افلاک
        جمله آغاز، ناتمامی‌ها.
        اينک افتاده‌ام به درهء خاک
        با تمام نارسائی‌ها.
        در يقين مطلق هيچ
        باز تنهائی و من... آن سوتر
        چشم دوزم به چشم همسفرم
        آن که با من من‌است و بی‌من هيچ 
        بينمش مهر مهربانی‌ها 
        يابمش باغ همزبانی‌ها 
        گويمش زانک نيک می‌دانم 
        اين که پايان، نارسائی‌هاست:
        راستی هرچه‌ئی، دروغ نئی؟.

        (۳)
        من از پنجره‌ای کوچک 
        دنیا را متر می‌کردم
        تو نوشتی که پرندگان را
        با زنجیر به زَمین بسته‌اند 
        من و تو 
        آسمان را
        به زبان آزادی، شعر می‌کردیم 
        تو نوشتی شب 
        من نوشتم صُبح 
        که هم بندِ بی‌قرارم
        از آفتاب، خبری بگیرد 
        تو دیوار شدی
        ما دیوار شدیم 
        زیر آواری که تعریف ما...
         
        گردآوری و نگارش:
        #لیلا_طیبی

        ارسال پیام خصوصی اشتراک گذاری : | | | | |
        این پست با شماره ۱۵۲۶۰ در تاریخ ۱۲ روز پیش در سایت شعر ناب ثبت گردید
        ۱ شاعر این مطلب را خوانده اند

        مریم عادلی

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.



        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        1