سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 2 آذر 1403
    21 جمادى الأولى 1446
      Friday 22 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        جمعه ۲ آذر

        پست های وبلاگ

        شعرناب
        رضا چایچی شاعر تهرانی
        ارسال شده توسط

        سعید فلاحی

        در تاریخ : ۲ هفته پیش
        موضوع: آزاد | تعداد بازدید : ۳۸ | نظرات : ۰

        استاد "رضا چایچی"، شاعر و منتقد ادبی، زاده‌ی ۱۳۴۱ خورشیدی، در تهران است. 

        ◇ کتاب‌شناسی:
        بی‌چتر بی‌چراغ (مجموعه شعر) - روزی به خواب می‌رویم (مجموعه شعر) - بر این تپه‌ی کوچک از صدای هیچ پرنده‌ای خبری نیست (مجموعه شعر) - بوی اندام سیب (مجموعه شعر) - مه چهره‌هایمان را با خود می‌برد (مجموعه شعر) - باله‌ی ماسه‌ها (مجموعه شعر) - سفر قطره (داستان کودکان) - بازخوانی اشعار (نقد ادبی) - دامی برای صید پاره ابر (مجموعه‌ی گفت و‌گوها) - پس مسافر این کشتی شدم (شعر بلند) - گزیده‌ی شعر و...

        ◇ نمونه‌ی شعر:
        (۱)
        در ته کوچه‌ی تاریک 
        چراغی‌ست تنها 
        با کلاهی شکسته 
        آویخته از سر در خانه‌ای
        که بر آستانش علف هرز روییده‌ست 
        و سقفش سال‌هاست 
        فرو ریخته بر در و پنجره‌های ویران
        مرا بگو که از کجا 
        به دیدار عشق آمده‌ام.

        (۲)
        می‌خواهم 
        چون برگی 
        از آبراه‌هايت گذر كنم 
        با گيسوان سبزت
        آرام
              ميان باد
        با من تر نمی‌كن 
        می‌خواهم به خواب روم
        اين‌جا، كه هر چيز نوازشی است 
        بر اندام زخم خورده‌ام
        می‌خواهم به خواب روم
        چندان كه پرندگان مرا
                                 شاخه‌ای بينگارند 
        و بر بازوان خسته‌ام
                               لانه كنند.

        (۳)
        نگو مثل قوطی خالی کنسرو
        با لگد پرتمان کرده‌اند 
        میان علف‌های هرز
        وقتی می‌روی کنار نرده‌ها 
        مراقب باش
        اگر پرنده‌ای دیدی
        یا آوازی شنیدی
        پیچیده
        در شاخه‌های ناپیدا
        مگذار فرو چکد از ابر گلویت 
                            حتی قطره‌ای
        مخوان:
        «روز وصل دوستداران یاد باد»
        دیوارهای جهان نیز این چنین است 
        لیکن هزار بار
        کهن‌تر و نمناک‌تر 
        وقتی در حیاط قدم می‌زنی 
        مراقب باش
        گلبرگی را که می‌چرخد و می‌آید 
        از فراز دیوارهای بلند 
        مگذار بر چاله‌های لجن بنشیند 
        از کف باد بگیر 
        تا در کف تو 
        به بوی تو آرام گیرد.

        (۴)
        به سنگ‌اندازها پول داده بودند 
        او هم راضی شده بود
        قرار
        هشت صبحِ فردا بود
        سال‌ها، خاموش
        با پاهای چوبی ترک‌ خورده
        بر کف مرطوب اتاق ایستاده بود
        حالا، دست کم 
        می‌توانست آخرین نغمه‌هایش را
        میان سنگ‌اندازها رها کند.

        (۵)
        دست به جام نزد
        ردیف آوازها را نشنید 
        شعری از ریلکه نخواند 
        بی‌اعتنا از کنار تابلوهای مینیاتور گذشت 
        از روی اسلیمی فرش‌ها 
        برای دریایی که بخار شد 
        اشکی نریخت 
        حالا که لکه‌های سیاه
        دورش را گرفته‌اند 
        و حفره‌ای عمیق 
        زیر پایش رفته رفته باز می‌شود
        شناسنامه‌اش را نشان می‌دهد 
        اعتراض می‌کند 
        فریاد می‌زند.

        (۶)
        تاخورده
        مچاله 
        زیر نم نم باران
        در تیرگی 
        باز می‌شود
        چون گلی سپید.

        (۷)
        گر این‌گونه می‌خواهی آزارم دهی 
        برای خرده‌نانی 
        عریانم کن 
        تا میان برف
        با پرندگان گرسنه بمیرم.

        (۸)
        آسمان را زیر و رو می‌کنم 
        از سر خشم 
        ستاره‌های لوسی که مدام چشمک می‌زنند 
        در سطل می‌ریزم
        ماه خودم را پیدا نمی‌کنم 
        تو کجایی؟.

        (۹)
        تا خورده
        مچاله 
        زیر نم نم باران
        در تیرگی 
        باز می‌شود 
        چون گلی سپید.

        (۱۰)
        دستکش در دست می‌کنند 
        اثر انگشت به جا نمی‌گذارند 
        مرده‌ها را تر و تازه نگاه می‌دارند 
        در یخچال
        و زنده‌ها را
        می‌گذارند درون آتش.

        (۱۱)
        هر روز
        نشریه‌ای تازه
        روی دکه‌ها خود فروشی می‌کند 
        تنها جمعه‌ها نفسی آسوده می‌کشم 
        شنبه 
        یکشنبه...
        مثل باد می‌گذرد
        ای دوست 
        گوش بسپار به صداهایی 
        که هرگز اعتنایی به آن نیست 
        نسیمی که از لابه‌لای شاخه‌ها می‌گذرد
        بارانی که اضافه می‌شود بر بوی خاک
        و هزاران جمله زیبا و عمیق 
        که طبیعت با سخاوت تمام در اختیارمان می‌گذارد
        ای دوست 
        از دکه‌ها
        رادیو و...
        فاصله‌ای بعید بگیر.

         (۱۲)
        باران بارید 
        چاله‌های سطح خیابان‌ها را پر کرد
        حالا که آسمان صاف شده است 
        مثل دیوانه‌ها 
        از چاله‌ای به چاله‌ی دیگر می‌دود
        آب را گل می‌کند 
        تا عابران چشمشان نیفتد 
                               به ماه او.
         
        (۱۳)
        اگر اسبی بود
        و راهی که مرا به سمت خانه‌ی تو می‌آورد
        و سمت پله‌های سنگی 
        که از لابلای تَرَک‌هایش 
        گل‌های زرد، آبی، روییده‌اند 
        و کنار پنجره‌ی تو می‌رساند مرا
        که غرق در بوی یاس سپید است 
        هرگز 
        زیر این سقف سوخته نمی‌نشستم 
        رو در روی این پنجره
        که باد هر دم
        انبوه خاکستر را
        بر شیشه‌هایش می‌کوبد.
                 
        گردآوری و نگارش:
        #زانا_کوردستانی

        ارسال پیام خصوصی اشتراک گذاری : | | | | |
        این پست با شماره ۱۵۱۸۷ در تاریخ ۲ هفته پیش در سایت شعر ناب ثبت گردید

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.



        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        میر حسین سعیدی

        لاله و گل نشانه از طرف یار داشت ااا بی خبر آمد چنان روی همه پا گذاشت
        ابوالحسن انصاری (الف رها)

        نرگس بخواب رفته ولی مرغ خوشنواااااااگوید هنوز در دل شب داستان گل
        میر حسین سعیدی

        رها کن دل ز تنهایی فقط الا بگو از جان ااا چو میری یا که مانایی همه از کردگارت دان
        نادر امینی (امین)

        لااله الا گو تکمیل کن به نام الله چو چشمت روشنی یابد به ذکر لااله الا الله چو همواره بخوانی آیه ای ازکهف بمانی ایمن از سیصد گزند درکهف بجو غاری که سیصد سال درخواب مانی ز گرداب های گیتی درامان مانی چو برخیزی ز خواب گرانسنگت درغار مرو بی راهوار در کوچه و بازار مراد دل شود حاصل چو بازگردی درون غار ز زیورهای دنیایی گذر کردی شوی درخواب اینبار به مرگ سرمدی خشنود گردی زدست مردم بدکار
        میر حسین سعیدی

        مراد دل شود با سی و نه حاصل ااا به کهف و ما شروع و با ه شد کامل اااا قسمتی از آیه سی ونه سوره کهف برای حاجات توصیه امام صادق ااا ما شا الله لا قوه الا بالله اال

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        2