زندگی چیست
زندگی را میتوان از سه نقطه نظر
فلسفی
علم جویانه
و لذت طلبانه
بررسی کرد
در دیدگاه فلسفی ما با گفته
این عالم و اهل عالم همه هیچ
ای هیچ برای هیچ بر خویش مپیچ
روبرو هستیم که به ما گوشزد میکند که جهان و البته خودمان بیهوده ایم
بر خویش مغرور نشویم و البته زندگانی را سخت نگیریم
دیدگاه علم باور میگوید
تا لحظه آخر زیستن نیز دست از دانستن برمگیر
که این بمعنای آنست که اولا انسان تا به مرگ نمیتواند هر چیز را بیاموزد و دوما
به این معناست که همواره بدنبال آموختن باش زیرا راحتی زندگانی در دانستگی است
و در نهایت دیدگاه لذت جویانه به ما میگوید که
می خور و بر لب جو نشین و دمی خوش باش
که بمعنای راحتی و فراغ از همه چیز است دم را غنیمت شمردن و در لحظه بودن
خوش بودن با آنچه داشتن و البته در معنای دیگر قناعت
حال به عقیده من یک زندگی باید ترکیبی از تمام اینها باشد
چرا چونکه ..
اگرشما عالم را هیچ بپندارید و بقولی در کنج عذلت خود باشید هیچ لذتی نخواهید برد و هیچ علمی نیز فرا نخواهید گرفت
اگر تنها بدنبال علم باشید بازهم از لذت بی بهره میشوید و همچنین خطر آن میرود که شخصی مغرور یا بدتر ستمکار بواسطه توان علمی (عملی) خود شوید
و در نهایت اینکه اگر تنها بدنبال لذت جویی باشید سوا از اینکه از درخت جهان میوه دانایی را نچیده اید بلکه در زمان مرگ بسیار غمناک خواهید شد زیرا نهایت خوشبختی را تنها در لذت دیده اید که با مرگ پرونده اش بسته میشود
به عقیده من یک شخص باید
به ثروت و جهان و انسانها تا جایی بها و معنا دهد که خویشتن و انها را به مراتبی برتر ارتقا دهد و نه تخم طمع را در خود بکارد
سپس باید از خوشه علم برچیند به علایقش برسد و آنها را بسط دهد دست و دلبازباشد و آنچه آموخته را آموزش دهد تا خویش و سایرین به درجات برتر برسند
و در نهایت به لذت ها برسد اگر دوست داشت ازدواج کرده و صاحب فرزندانی شود و در راه تربیت آنها بکوشد بخندد و شادی بیافریند و با طبیعت همنوا شود
من حاصل ترکیب فوق را زندگی نام مینهم
تعریف شما از زندگی چیست؟