آقای "نقیبالله رهسپر بخشی" فرزند "محمد مومن" شاعر و نظامی سابق افغان، زادهی سال ۱۳۴۷ خورشیدی، در ولایت پنجشیر افغانستان است.
وی ادبیات دری خوانده و تحصیلات نظامی نیز دارد.
ایشان از سال ۱۳۶۴ به شعر سرودن پرداخت و در سال ۱۳۶۸ نخستین بار آثارش در رسانههای وقت بچاپ رسید و در سال ۱۳۶۹ عضویت انجمن شعرا و نویسندهگان را بهدست آورد.
تاکنون پنج مجموعه شعری و یک کتاب رسانهایی تحت نظر آکادمی علوم افغانستان بهچاپ رسانده است.
وی ورزشکار و دارای کمربند سیاه دان چهار تکواندو ITF نیز هستند.
◇ نمونهی شعر:
(۱)
شادی و شور از دل نالان بعید نیست
ذوق دوباره در پی خوبان بعید نیست
بر تارک زمان، خط تردید را مزن
یوسف شدن به دامن کنعان بعید نیست
آیینه هرچه دید از او جلوه میکند
رویای ما اگر شود امکان بعید نیست
تا مدعا نشسته مقدم به چشم خلق
بیمهری و جفا ز عزیزان بعید نیست
خواهی بخویش آ، و مصممتر از نخست
مفهوم شو که عرصهی جولان بعید نیست
در روزگار ما که فراوانی شب است
دیوی که نام خود نهد انسان بعید نیست
تا چشم و دست؛ بردهی ارباب آرزوست
نامردی و ستم ز عیاران بعید نیست
گر خس رسد به بام فلک، ای عجب مگو!
اینها همه ز گردش دوران بعید نیست
یکروز صاف و ساده و یکروز پر جلال
شاهی فتد به شانه چوپان بعید نیست.
(۲)
با تکلف کی دهد معنی ممکن درک ما
نیست اعجاز تفاهم؛ در خط سن درک ما
بسکه آدم بیتفاوت شد به درد آدمی
جز نماید با همه بیگانگی، جن درک ما
کج نشست و راست گفتن؛ خصلت مردانگیست
عقدهمندیهای باور کرده لاکن درک ما
سر کجا و تن کجا و رعشهی وادی ذوق
میکند حاشا! یکایک مرد مومن درک ما
با ظواهر واضح مفهوم گردیدن چه سود
میکند روزی؛ فضای گرم باطن درک ما
بسکه در آیینهی ایام گرد صورتیم
ذرهی هیچایم و گر ارزن نماید درک ما
رهسپر! درک وطن داری؛ چنان در تار و پود
میتواند گر نماید درد مزمن درک ما.
(۳)
بیحضورت انجمن، خلوتگری پیدا نکرد
همدل و هم باور و هم ساغری پیدا نکرد
هر یکی گم گشت و درب خانقاه زنجیر شد
چشم نابینای ما یکدیگری پیدا نکرد
هر قدر تعمیر کردم بعد تو قصر غزل
خانهی شعر ترم، بام و دری پیدا نکرد
عشق بازاری شد و تمکین معشوقی نماند
موج خیزیهای معنی، محضری پیدا نکرد
دیده در باب تجسس، عالمی را طی نمود
آنچنان مهر خوش افسونگری پیدا نکرد
جوشش از امکان ماند و مستی از مجذوبیت
بزم جان مثنوی، روشنگری پیدا نکرد
در نبودت سالکان حلقهی فرزانگی
غمشریک و غم کش و غم پروری پیدا نکرد
عامه، با اخبار و دنیای کتابش خوار گشت*
آتش عشق عزیزان، مجمری پیدا نکرد
کوه کرواشی، شکست از غصه و اندوه بیش*
حیدری حالی در آغوشش، سری پیدا نکرد.
-------
* توضیحات لازم:
۱ – عامه، یعنی کتاب خانه عامه کابل، جاییکه جناب استاد بیشتر از چهل سال عمر عزیزش را وقف خدمت رسانههای چاپی، ادبیاب و عرفان نمود .
۲ – کوه کرواشی، محیط زادگاه استاد حیدری وجودی.
(۴)
تا چند تموز بیسرانجام نیاز
تا چند فریب دانه و دام نیار
حیرت همه سو گرفته آیینه به بر
بر جلوه منتهی اوهام نیاز
گردآوری و نگارش:
#لیلا_طیبی (صحرا)
مچکریم از شما بانوی گرامی برای معرفی این آقای شاعر
درود بر شما
موفق باشید