سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

پنجشنبه 24 آبان 1403
  • روز كتاب و كتاب‌خواني
  • روز بزرگداشت آيت الله علامه سيد محمدحسين طباطبايي، 1360 هـ ش
13 جمادى الأولى 1446
  • شهادت حضرت فاطمه زهرا سلام الله عليها، 11 هـ ق، به روايتي
Thursday 14 Nov 2024
    مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

    پنجشنبه ۲۴ آبان

    پست های وبلاگ

    شعرناب
    معجزه شعر
    ارسال شده توسط

    منصور دادمند

    در تاریخ : جمعه ۲۳ شهريور ۱۴۰۳ ۲۳:۵۴
    موضوع: آزاد | تعداد بازدید : ۲۷ | نظرات : ۰

    معجزه شعر
    یادمه در بیمارستان طرفه به اصابت تیر به چشم و گیجگاهم دردی مافوق تصور داشتم و تنها مرفین مسکن دردم بود و  آنهم عوارض بسیار بدی  از جمله ضعف  و تقلیل وزن و اعتیاد و .. داشت وممکن بود دو باره به کما برم و قیا فه ام عین قحطی زده ها و مرده ها شده بود  به من هم تنها یک بار در روز مرفین میزند تحمل درد من زیاد بود زیرا تحمل شکنجه در اسارت به فرار مسلحانه ام داشتم اما راه رفتن و خستگی هم باعث بی هوشی ام نمی شد تا شب بتونم خابی بکنم قصد داشتم خودم به شیشه ورودی رو به خیابان بیمارستان بزنم که به دعایم دردم از بین رفت و بر سالها دردی نداشتم تا اینکه هجوم دردها به سیلی ویرانگر بر بدن من بارید به بیش از بیست سال این درد دارم با سردرد کشنده با چشم دردی که تنها چشمم را از حدقه بیرون میزنه با زانو درد و درد بازو و درد کمرم  و همینطور ریه شیمیایی ام هم وارد معرکه میشه دیگه هم نمی تونم نفس بکشم و هم بایست سر فه هایم را جوری خفه کنم که دخترها و همسرم بیدار نشوند رسیدم به جایی که تحملش را ندارم و تنها سلاحم اشک هست وسوسه میشم به بارها ... نمی خواهم ماسک اکسیژن  و مرفین بزنم به علت تاثیر بدی که روی خانواده میگذاره و...دوست ندارم باعث رنجش کسی شوم حسابی از خدا شاکی بودم اما بار ها و بار خداوند مرا از رنج و سختی ومصیبتها رهایی داده بود و از مادرم بیشترخداوند دوست داشتم اما  چطوری میشه  از این وضعیت نجات ییدا کنم بهترین دارو و مرهم در این وضعیت داشته باشم
    من بالاترین نمره ام در انشا 10 بود یک خط شعر هم حفظ نبود در مترو کتاب شعر شاه نعمت الله ولی برای فروش دیدم چنین بیتی از شعر در آن دیدم این جسم ضعیف لایق قر بان نشود دل آنکه به نام و یاد تو هرسان نشود  به بیتی از شعر اقبال هستم اگر میرم تونسم بدون تفکر و ...شعر هستم را بگم  که به من گفتند استعداد شعر داری و به شعر گفتن ادمه بده در سن چهل سالگی بودم  تونستم به لطف و مهر خداوند غزل و داستانهایی به شعر بگم به شعر هایی که میگم همه دردهام قابل تحمل و لذت بخش میشه  شعر برای من اهمیتش از نفس کشیدن بالاتر هست و میدانم  شعرهام غلط های زیادی داره اما نمی دونید چه معجزه باور نکردی برای من هست  همین که مرا از ...نجات داد  خدا را شاکرم

    ارسال پیام خصوصی اشتراک گذاری : | | | | |
    این پست با شماره ۱۵۰۹۲ در تاریخ جمعه ۲۳ شهريور ۱۴۰۳ ۲۳:۵۴ در سایت شعر ناب ثبت گردید

    نقد و آموزش

    نظرات

    مشاعره

    کاربران اشتراک دار

    محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
    کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
    استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
    1