سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

پنجشنبه 29 شهريور 1403
    16 ربيع الأول 1446
      Thursday 19 Sep 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        پنجشنبه ۲۹ شهريور

        پست های وبلاگ

        شعرناب
        ترجمه‌ی چند شعر از روژ حلبچه‌ای
        ارسال شده توسط

        سعید فلاحی

        در تاریخ : ۱۱ روز پیش
        موضوع: آزاد | تعداد بازدید : ۴۴ | نظرات : ۱

        ترجمه‌ی شعرهایی از خانم روژ حلبچه‌ای (به کُردی: ڕۆژ هەڵە‌بجەیی) شاعر کُرد زبان توسط زانا کوردستانی 

        (۱)
        خوابش نمی‌گیرد، اتاق
        ناخوش است از صدای گردباد،
        باید بمالم سرش را 
        با نوازش نسیمی!

        (۲)
        ورزشکار شده!
        جاده،
        تا پاهایش کم نیاورد،
        به وقت دلتنگی!

        (۳)
        سنگین شده‌اند کتاب‌هایم،
        زیر بار گرد و غبار،
        باید سبکشان کنم،
        با کف دستی فوت!

        (۴)
        از جیغ بوقلمون‌ها،
        کدر شد، آب مرداب
        باید رودخانه‌ را 
        شال‌گردن کنم و 
        گردنش بیندازم.

        (۵)
        چه پیر شده کوچه،
        از بازیگوشی‌های بچه‌ها!
        نجاری نیست بسازد برایش،
        عصایی،
        پر از خنده‌های چارلی چاپلین؟!

        (۶)
        تو امید باطل زندگی‌ام بودی 
        که دور از من،
        ضربان قلبم را از پا انداختی،
        قلبی که با پایت، 
        برهنه به سوی تو روان می‌شد.

        (۷)
        مستی که 
        فقط با می و باده نیست!
        من زمانی مدهوش می‌شوم،
        که شمیم یاد تو را بو کشیده‌ام.

        (۸)
        خیام تا نفس آخرش 
        از می و مستی سرود،
        من تا قیامت،
        از درد و رنج فراق تو!

        (۹)
        تنهایی، آموختم،
        که خویشتنم را بیابم.
        ولی جفای تو تنهاترم کرد.
        (۱۰)
        هیچ درختی، 
        رقص بلد است،
        مادام که ترنم باد نباشد!

        (۱۱)
        گرچه در وطنم، 
        قانون جنگل حاکم است،
        ولی کماکان
        دست نکشیده‌ام 
        برای احقاق وعده‌ی آزادی.

        (۱۲)
        آه ای پرنده‌های محبوس در قفس!
        خسته نشده‌اید از اسارت؟!
        ذره‌ای از باد بیاموزید،
        که چگونه پنجره‌ها را می‌گشاید!
         
        شعر: #روژ_حلبچه‌ای
        ترجمه: #زانا_کوردستانی 

        ارسال پیام خصوصی اشتراک گذاری : | | | | |
        این پست با شماره ۱۵۰۷۳ در تاریخ ۱۱ روز پیش در سایت شعر ناب ثبت گردید

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.



        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        0