سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

شنبه 8 دی 1403
    28 جمادى الثانية 1446
      Saturday 28 Dec 2024

        حمایت از شعرناب

        شعرناب

        با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        شنبه ۸ دی

        پست های وبلاگ

        شعرناب
        ترجمه‌ی شعرهایی از خالد بن علی المعمری شاعر عمانی
        ارسال شده توسط

        سعید فلاحی

        در تاریخ : سه شنبه ۱۳ شهريور ۱۴۰۳ ۰۳:۳۰
        موضوع: آزاد | تعداد بازدید : ۶۰ | نظرات : ۱

        برگردان شعرهایی از "خالد بن علی المعمری" شاعر عمانی
        ■●■
        این اشعار از روی ترجمه‌ی کُردی اشعار شاعر نام برده انجام شده و متأسفانه، مترجم کُرد ناشناس است.

        (۱)
        هیچ چیز تازه‌ای پیدا نمی‌شود
        بیابان همچنان احوال باران را از من می‌پرسد.
        باران همچنان می‌گرید تا که از دریا برایش بگویم.
        دریا همچنان احوال ملوانان را از من می‌گیرد.
        من هم همچنان به دنبال رویایی می‌گردم 
        تا تو را در آن خواب ببینم.
        تو هم کماکان به دنبال اسم خودت می‌گردی،
        که بر لبان من، رانده شود.

        (۲)
        عشق مرگی‌ست دائمی!
        دل‌شکستن و نابود شدنی‌ست.
        مرگ، عشقی‌ست که دیر هنگام، 
        پا به دنیا نهاده است.

        (۳)
        نامه‌ای برای دخترکی 
        که روبروی خانه‌ی ما می‌رقصد،
        خواهم نوشت و 
        از او خواهم پرسید:
        -- چرا به این زودی بزرگ شده‌ای؟!

        (۴)
        برای اینکه آزادی ماندگار شود،
        باید شاعر بمانی.
        شاعری که از چشمانت مصرع شعر بسراید و 
        لبخندهایت را به اسارات بکشد.

        (۵)
        شعری را به یاد دارم که 
        در شب سیاهی سرودم.
        شعری درباره‌ی پرتوی چشمان تو،
        من‌باب عطر تازه‌ی عربی تو،
        هنرهایت را به یاد دارم،
        که در نامه‌ای پر از حسرت برایم نوشتی.
        چراغ را خاموش می‌کنم و نامه‌ات را می‌خوانم 
        اما این‌بار دریا به کمک می‌آید و 
        در زمین مدفون نمی‌شوم.
         
        شعر: #خالد_بن_علی_المعمری
        ترجمه از متن کُردی: #زانا_کوردستانی

        ارسال پیام خصوصی اشتراک گذاری : | | | | |
        این پست با شماره ۱۵۰۶۵ در تاریخ سه شنبه ۱۳ شهريور ۱۴۰۳ ۰۳:۳۰ در سایت شعر ناب ثبت گردید
        ۳ شاعر این مطلب را خوانده اند

        محمد شریف صادقی

        ،

        مسعود مدهوش( یامور)

        ،

        سینا سجودی

        نقدها و نظرات
        محمد شریف صادقی
        سه شنبه ۱۳ شهريور ۱۴۰۳ ۱۲:۳۷
        درود...
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.



        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        1