سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

سه شنبه 13 آذر 1403
  • روز بيمه
3 جمادى الثانية 1446
  • شهادت حضرت فاطمة زهرا سلام الله عليها، 11 هـ ق
Tuesday 3 Dec 2024
  • روز جهاني معلولان
مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

سه شنبه ۱۳ آذر

پست های وبلاگ

شعرناب
دست تقدیر
ارسال شده توسط

مریم عادلی

در تاریخ : پنجشنبه ۳۱ خرداد ۱۴۰۳ ۰۴:۵۱
موضوع: آزاد | تعداد بازدید : ۱۰۳ | نظرات : ۳

تقدیر نشسته بود کنج دل زمان ،موهایش راشانه می‌کرد 
 
‌گاه این سو می بافت ،گاه آنسو
گاه یک بافت ،گاه چند بافت
 
موج می انداخت وصاف می‌کرد
چون دریای در تلاطم...
 
گاه به باد می داد و گاه کلاهی برسر.‌..
 
زمان به تنگ آمد.کارهای تقدیر پیمانه ی صبرش رالبریز کرده بود.
 
کودک دست تقدیر ،دیگر بزرگ شده بود 
وبازی های تقدیر برای او زجر آور و حوصله بر...
 
زمان روزی به خود آمد و تصمیم گرفت موهایش رابه سرزمینی دیگر راهی کندتا از دست بازیگر تقدیر رهایی جویند.
 
باموهایش وداع کرد وسوار مرکب زمان از آنجا دورتر...
 
فرسخ ها نفس داشت تازه میشد و زمان خیالش کم کم آسوده...
 
غافل از این که دست ِهزاردستان تقدیرهمه جا درکار است.
 
درآن دورها تقدیر با باد هم دست شده بودتا موی زمانِ نافرمان طاغی را بکشد... و در بند سازد.
 
باد سربازانش را مسلح فرستاد .
سربازان خشن باد،مرکب زمان رایافتند و متوقف کردند و هر تار موی زمان را چنان بر نیستان باددادند که گویی زمان را همان هنگام پیکر از هم جدا شد و از عمق تاریخ ،محوِ خاکستر نیستی شد.
 
چنین شد سرنوشتِ زمان مفلوک که تقدیر چون خواهد همان کند مگر آن‌که خدای  لایزال نخواهد‌..
 
عادلی🖊📔
 

ارسال پیام خصوصی اشتراک گذاری : | | | | |
این پست با شماره ۱۴۸۳۷ در تاریخ پنجشنبه ۳۱ خرداد ۱۴۰۳ ۰۴:۵۱ در سایت شعر ناب ثبت گردید

نقدها و نظرات
شاهزاده خانوم
پنجشنبه ۳۱ خرداد ۱۴۰۳ ۱۵:۵۶
درود بر بانو عادلی عزیزم خندانک
زیبا و تامل‌برانگیز بود خندانک
مفهومی که ازش استنباط کردم این بود که زمان به عنوان یک نهاد پیچیده می‌تونه با تقدیر و با وجود نیروهای خارجی مثل باد متلاشی بشع... خندانک
اما آیا واقعنی این درسته؟ زمان درگیر تقدیر یا تقدیر درگیر زمان؟..🤔
هم زمان فرمانش دست ما نیست و هم تقدیر.. پس هر دو قدرتمند هستند و نمی‌تونیم یکی رو ضعیف قلمداد کنیم و دیگری‌رو قوی! مگر در دنیای تخیل که اونم یه جورایی از قانون تخیل معقول تبعیت می‌کنه.. خندانک
بهرحال..
بنظرم داستانک‌تون شروع جذاب و یکدستی داشت تا سر کودک تقدیر..
تا اینجای قصه فکر می‌کردم تقدیر داره موهای خودشو شونه می‌کنه، نگو موهای زمان بود که شونه‌ش می‌کرد... خندانک
تقدیر کنج دل زمان نشسته بود و موهای در هم تنیده زمان را شانه می‌کرد...
چرا یهووو بعدش حرف از کودکی زدید که نه قبلش معرفی شده بود نه تا انتهای قصه همراه کاراکترها بود؟؟؟

فک کنم تا همینجا بسععع... خندانک
جسارت منو به صداقتم و بزرگمنشی خودتون ببخشید خندانک
شاد باشید خندانک
مریم عادلی
پنجشنبه ۳۱ خرداد ۱۴۰۳ ۱۸:۲۶
سلام برشما شاهزاده ی ناب ما خندانک
سپاس از حضورتابانت در صفحه ام عزیزم
بله همانطور که فرمایش کردین درسته
زمان وتقدیر در یک امتداد پیش میرند و شاید به هم گره خوردن
دراینجا نویسنده زمان رو اسیر تقدیر دونسته
یعنی تقدیر اگه بخواد زمان رومتوقف میکنه ،حالا ذهن نویسنده این رو متصور شده
منظور از کودک همان زمان هستش که کم کم بزرگتر شده و رشد کرده یا درکش بیشتر شده و میخواد راهش رو از تقدیر جدا کنه .جایی که سایه تقدیر روسرش سنگینی نکنه خندانک

سپاس از تیزبینی وریزبینی شما خندانک خندانک خندانک خندانک
محمد منصوری بروجنی
يکشنبه ۱۵ مهر ۱۴۰۳ ۱۳:۱۷
درود زیبا بود
خندانک خندانک خندانک
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.



ارسال پیام خصوصی

نقد و آموزش

نظرات

مشاعره

کاربران اشتراک دار

محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
1