سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

پنجشنبه 6 دی 1403
    26 جمادى الثانية 1446
      Thursday 26 Dec 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        پنجشنبه ۶ دی

        پست های وبلاگ

        شعرناب
        تکه ای کاغذ
        ارسال شده توسط

        آرزو هرسیج ثانی(دلدار)

        در تاریخ : شنبه ۵ خرداد ۱۴۰۳ ۰۵:۵۰
        موضوع: آزاد | تعداد بازدید : ۹۷ | نظرات : ۰

        در روزگار ما درد شده است همنشین همیشگی ما ،هرروز بر می‌خیزیم به دنبال تکه ای کاغذی روانه ی بازار میشویم ،یک تکه کاغذ که نامش پول ست. تا باشد در جیب می‌تواند گره بگشاید از کارها اما ، امان از روزی که نباشد ویران می‌کند خانه ها را ..
        چه اشک های که بهر همین کاغذ ریخته شده است 
        چه خون‌هایی که بهای ای کاغذ شده است 
        چه جان هوایی که فدای این کاغذ شده است 
        چه کسی گفته است پول ارزشی ندارد ؟ پول خوشی نمی آورد ؟
        آیا گر من پول نداشته باشم طبیب جسم بیمارم را درمان میکند ؟
        کسی شکم گرسنه ی مرا بدون پول سیر می‌کند ؟
        ای خیاط چه گونه لباس میدوزی ؟ چرا جیب مرا همیشه سوراخ میگذاری ؟
        عیب از توی حیاط ست یا از  طراح لباس ست ؟ 
        این جیب ها گویا همیشه سوراخ هست هرچه پول در جیبم میگذارم
        ناپدید میشود  ... گویا تنها جیب مارا اینگونه می‌دوزند 
        چون جیب یک سری آدمها را چنان گشاد و جا دار می‌دوزند که هرچه در آن پول میگذارند باز هم جا دارد .
        این نامش بی عدالتی ست ای خیاط منم بهر این لباس پول داده ام چرا  جیب مرا اینگونه گذاشتی ؟
        کاش  مانند گذشته همه نداشتیم آنگاه برابر بودیم 
        نه آنکه افرادی همیشه شرمنده بمانند
        و افرادی و بدون دل نگرانی پول خرج کنند 
        کاش همه به یک اندازه بودیم کاش عدالت را پیشه میکردیم 
        خوشی هایمان پولی شده گر پول داشته باشی خوشی گر نداشته باشی همیشه ناخوشی «پول یعنی خوشبختی » ....
        کاش عدالت برگردد چون ما کشوری با مردمان افسرده هستیم 
        همه روزه به دنبال نفرین یک دیگر هستیم 
        چرخه ی بی عدالتی نابود میکند ریشه ی خوشبختی را 
        چون دیگری از دیگری میزند دیگری هم از من میزند منم از دیگری میزنم 
        همه به یکباره نفرین میکنیم دیگری ها را امان از آنکه نمی‌دانیم همان دیگری ها خودمان هستیم ... 
        کاش روزی زنگ در به صدا در بیاید
        کسی از پشت بگوید منم عدالت برگشتم ....
        دلدار ثانی ✏️🖤
         

        ارسال پیام خصوصی اشتراک گذاری : | | | | |
        این پست با شماره ۱۴۷۶۲ در تاریخ شنبه ۵ خرداد ۱۴۰۳ ۰۵:۵۰ در سایت شعر ناب ثبت گردید

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.



        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        1