بانو "قدمخیر قلاوند" فرزند "قندی" از طایفه بزرگ قلاوند دریکون، از شیرزنان تاریخ ایران و لرستان
***
سرزمین لرستان از دیرباز تاکنون مهد پرورش مردان و زنان بزرگی بوده و هست و اگرچه صفاتی نظیر جنگاوری، شجاعت و سخاوت معمولن در مورد مردان به کار میروند، اما کم نیستد زنانی که این صفات را در حد اعلا داشتهاند؛ یکی از این زنان «قدمخیر» است که در لرستان و به خصوص در میان معمرین و سالخوردگان این سرزمین، شخصیتی شناخته شده و منحصر به فرد دارد، تا جایی که بسیاری از ترانهسرایان این سرزمین در مدح و و صف او اشعاری نغز سرودهاند.
"قدم خیر قلاوند" در سال ۱۲۷۸ خورشیدی، در منطقه لور (دوکوهه) در شمال اندیمشک به دنیا آمد. پدر وی کدخدا قندی (کیخا قنی) از بزرگان و متنفذین ایل و تبار خود بوده و به مهمان نوازی، سلحشوری و مردمداری مشهور بوده است.
قدمخیر دختری زیبا، رشید و دلاور بوده و دوران نوجوانی خود را در شرایط ایلی و کوچ نشینی همراه با برادرانش و در مبارزات میان طایفهای و هم چنین مبارزات ایلی با حکومتهای وقت (اواخر قاجار و اوایل پهلوی) سپری نموده است.
"سیسیل جان ادموندز کز" نویسنده کتاب سفرنامه لرستان در مورد وی مینویسد: «قدمخیر دختر کدخدا قندی است و به زیبایی و هوشیاری شهرت دارد».
هم چنین بیت زیر در وصف زیبایی و جمال قدم خیر سروده شده است:
«مال بوه قدم خیر ده کوس و کاوه
چشیاکش چی بطری پر ده شراوه»
◇ برگردان:
خانه پدر قدم خیر در منطقه کوس و کاوه است و چشمان او از زیبایی به شیشهای پر از شراب شبیه است!.
یا در بیت دیگری، به زیبایی هر چه تمامتر جنگاوری و شجاعت وی را به تصویر کشاندهاند:
«قدم خیر دو هار میا میلش وه قیه
تفنگچی ده میدونش خوشی نییه»
◇برگردان:
قدم خیر از آن پایین میآید و میل جنگ دارد. هیچ تفنگچیای در میدان رزم او روی خوش ندیده است!.
خانم "فریا استارک" از سیاحان خارجی که به لرستان سفر کرده و نویسندهی کتاب "سفرنامه لرستان و ایلام و الموت" است، دربارهی قدمخیر مینویسد:
«داستان قدمخیر یعنی زنی... که پنج سال قبل با دولت جنگیده بود را برایم باز گفت و روایت میکرد که قدمخیر زنی زیبا بوده است که با پسر عموی خود ازدواج کرده بود، زن و شوهر عادت داشتهاند که با هم به جنگ دشمنان بروند. قدمخیر مانند مردان ایل، سوار بر اسب تیراندازی میکرد».
دکتر "سکندر اماناللهی بهاروند" در کتاب خود که "موسیقی در فرهنگ لرستان" نام دارد، در وصف قدمخیر مینویسد:
«این زن در تیراندازی، رشادت و سواری دست کمی از مردان رشید و دلیر نداشته و برای قبیله خود، رییس و دلاوری کم نظیر بوده است».
در سال ۱۳۰۸ خورشیدی، و در فاصلهای کوتاه، دو تن از برادران قدمخیر به نامهای "عباسخان" و "باباخان" در درگیری با قوای نظامی کشته میشوند. این حادثه تلخ سبب بحران روحی و روانی در وی میشود، به نحوی که وی را گوشهگیر میکند. در چنین شرایطی "جلالخان والیزاده" که از وابستگان دولت و از مالکین شمال شوش بود توسط "شاهی" (خواهر بزرگتر قدمخیر) که زن پدرش بوده، تقاضای ازدواج با قدمخیر را مطرح میکند؛ قدمخیر که کینه شدیدی نسبت به دولت و عمال آن داشته از پذیرش این درخواست سر باز میزند، اما بالاخره با رفت و آمد آنها و فشار بزرگان خانواده، علیرغم میل باطنی به این ازدواج تن میدهد. حضور در خانهی جلالخان و رفت و آمد افرادی که در زمانی نه چندان دور از دشمنان سرسخت برادران مرحوم او بودند، باعث شده بود که قدمخیر بیش از پیش غمگینتر و منزویتر شود.
سرانجام این شیرزن لر در اواخر سال ۱۳۱۲ خورشیدی، در غم از دست دادن برادرانش در بستر بیماری درگذشت.
پیکر او را در گورستانی کنار پل قدیم دزفول به خاک سپردند.
گردآوری و نگارش:
#لیلا_طیبی (رها)