شنبه ۳ آذر
تیک تاک
ارسال شده توسط احمد غلامی (آرینوس) در تاریخ : چهارشنبه ۱۷ آبان ۱۴۰۲ ۱۶:۲۸
موضوع: آزاد | تعداد بازدید : ۱۷۲ | نظرات : ۲
|
|
صدای تیک تاک ساعت.
همه چیز به هم ریخته، تیک تاک... تیک تاک... کاش زندگی هم مانند او نظم داشت.
من در ظاهر پر تلاش و در حال بالا رفتن از پله های ترقی و در باطن پر از نا امیدی و...
چه می شود؟ چه باید کرد؟ یعنی میشه؟ چطور باید انجامش داد؟
کمی بعد از این پرسش های خالی از جواب مغزم پر میشود از دگرگونی.
نه نمی تونم، من از پسش بر نمیام، هیچوقت نمیشود.
در زمانی از زندگی هستم که برای ماندن پشتکار و شهامت، و برای رفتن جرعت ندارم.
روز ها با نا امیدی و شب ها با خیال پردازی برای فردای بهتر سپری می شود.
حتی در شب ماه وجود دارد تا بر شهر بتابد و همه جا را روشن کند، اما در شب های زندگی من دریغ از یک کور سوی نور...
روحم را در قفس اخلاقیات و خرافات شکنجه میدهم.
در دنیایی می زیستم که برای به دست آوردن هر چیزی باید از شرفت گذشت.
تیک تاک...
با هر تکان خوردن عقربه، من هم چند لحظه از خواسته ها و اهدافم دور میشوم.
میترسم انقدر دور شوم تا دیگر نبینمش، از قدیم هم میگویند هر آن که از دیده رود از دل رود.
آیا اهداف و آرزو و رویاهایم از دیده و بعد از دل میرود؟
اما نه...
هر وقت به این توهم های پوش و بی ارزش فکر میکنم به خود میگویم این زمستان های سرد نشان از نزدیک شدن به بهار است.
مگه میشود کرم بدون پروانه پیله شود؟
مگر میشود انگور بدون لِه شدن شراب شود؟
مگر میشود الماس بدون فشار ساخته شود؟
مگر میشود دانه بدون تاریکی از خاک رشد کند؟
مگر میشود؟ مگر میشود؟ مگر میشود؟
|
ارسال پیام خصوصی اشتراک گذاری :
|
|
|
|
|
این پست با شماره ۱۴۲۰۸ در تاریخ چهارشنبه ۱۷ آبان ۱۴۰۲ ۱۶:۲۸ در سایت شعر ناب ثبت گردید
نقدها و نظرات
|
عرض ادب و احترام مرسی از شما 💚 | |
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
💙💙💙💙💙💙💙💙
🩵🩵🩵🩵🩵🩵🩵
💐💐💐💐💐💐
🌼🌼🌼🌼
💟💟💟
❤️❤️
❤️🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🌺🌺🌺🌺🌺
🪻🪻🪻🪻
🌼🌼🌼
🥀🥀
💮