نقد سروش هایی از سیاوش آزاد_ قسمت 6:
طبق معمول شیوه ی نقد مان در این سروش ها، ابتدا به بازآوری آنها می پردازیم:
یک:
عرش غرق تلالویی ممتد
می رود سوی ساحل پرحد
آتشی می چکد به روی خد
چیست زنجیر بی نشان هیچ
دو:
بگذر ای آشنا ز بی رنگی
رو به قعر سواحل سنگی
بنگر اندر وجود خوش جنگی
نیستی را صدف نما امشب
سه :
فرشته ای ز تبسم فتاد در آبی
تنفسش بگرفت و برفت در خوابی
ز پیله اش به در آمد چو شاپر آبی
پرید از قفس تنگ سایه
چهار:
عطش بر جان من افتاده امشب
وجود خسته ام غرق غم و تب
بوم شرمنده در پیش تو یارب
بده آبی بده آبی بده آب
ادامه ی نقد سروش نخست:
باز برگردیم به واژه ی زنجیر؛
اصلا چرا زنجیر؟ واژه ی زنجیر _با تعبیر زبانشناختی بی نشان آن و با صفت فلسفی بی نشان و سپس هیچ خود_
معرّف چیست و چه ضرورتی در این جا دارد؟ در پاسخ، دوباره به عرش می رویم.
عرش _ با توضیحی که عرض شده بود_ مجاز است برای واجب الوجود یعنی یگانه ی هستی یعنی خداوند یکتا.
خب، خداوند، یگانه آفریدگار هستی است و این در لفافه ی سروش بالا آمده و ما نیز آن را بدیهی گرفته ایم و این مجال، جایگاه اثبات یا انکار آن نیست؛ چراکه این سروش برای مخاطبان باورمند به یگانگی خداوند سروده شده و این مطلب برای مخاطب آن، بدیهی است. زنجیر، نشانگر وابستگی ذاتی، صفاتی و افعالی همه چیز به یگانه آفریدگار می تواند باشد؛ زنجیر وابستگی، و زنجیر، مجموعه ی آفریده ها هستند؛ همه آفریده شده و نیازمند او هستند و مجموعه ی همه چیز، وقتی با عظمت او(خدا) مقایسه شود، بی نشان و در حد هیچ است؛ بنابر این، هیچ در این جا _ با توجه به کل اثر _ هیچ مثبت در فلسفه بلکه عرفان اسلامی ست و متفاوت با هیچ در مکتب نیهیلیسم(هیچ انگاری).
(ادامه دارد)
23 تیر ماه 1402
طاهران، شهر یار، اندیشه
محمدعلی رضاپور (مهدی)