همیشه فکر میکردم زبان اشعار حافظ و سعدی و مولانا ملاک شعر است وهر چه آنها گفته اند و آرایهها و کنایه ها و استعاره ها یی که آورده اند همان است و دیگر هیچ .
به دانشگاه شعر ناب آمدم و با نابیون و با استاد گرانقدری چون آقای دکتر محمدی بزرگوار معلم دلسوز و مهربان آشنا شدم که ایشان به من حکم شمس را دارند و از زمانی که در کلاس درس ایشان نشستم پهنه شدم دیگر اشعارم رنگ و لعاب سبک هندی و شمع و گل و پروانه را ندارد .
و دیگر
سعی میکنم از کنایه ها ، استعاره ها ، ضربالمثل ها و. .... امروزی استفاده کنم شما چطور؟
سعی میکنم از مخفف ها مانند. «کز» «وز » «دگر» و . ....... استفاده نکنم شما چطور؟
سعی میکنم از کلمات و افعال منسوخ مانند « بشدم» « همی آمدم» « رفتندی» و...... استفاده نکنم شما چطور؟
سعی میکنم از واژه های قدیمی از قبیل « چونان » «بسان» و .... استفاده نکنم شما چطور ؟
سعی میکنم از واژگانی استفاده کنم که مخاطب به فرهنگ لغت نیاز نداشته باشد شما چطور؟
با نظریات خود ما را در علم و ادب خود شریک کنید
سپاس
کمترین مدتهاست که به شعر کلاسیک نپرداخته است
با این وجود با تمامی سوالات شما موافقم
ولی روشی که دوستان مطرح میکنند
و آنرا پست مدرن مینامند
بر اساس نظر یک ادیب روس است
که گفته است بجای شعر روان و دلنشین فارسی
به کمک کلمات قلمبه
آرایه های جدیدی بسازید
که مخاطب بالای سرش بنشیند و عزا بگیر و دو دستی توی سر خود بزند
تا سر انجام به معنی و مفهوم شعر دست یابد
و آنگاه خوش خوشانش شود و لذت ببرد
از حکمت و معرفت هیچ نمیگوید و نام نمی برد
اکثر سروده هایی که پست مدرن خوانده میشوند
خالی از حکمت و معرفت هستند
مدتها بود که این موارد ذهنم را به خود مشغول کرده بود
و این مطلب حضرتعالی فرصت خوبی برای باز گو کردن آن شد
امید که دوستان جسارتم را عفو بفرماییند