بانو "فرشته ساری" شاعر، نویسنده و مترجم ایرانی، زادهی ۷ تیر ماه ۱۳۳۵ خورشیدی، در تهران است.
وی یکی از شاعران زبانزد دههی هفتاد خورشیدی و از نویسندگان قابل اشاره جریان پیشرو داستاننویسی ایران است.
ایشان در رشتههای علوم کامپیوتر در دانشگاه شهید بهشتی (ملی سابق) و زبان و ادبیات روسی دانشگاه تهران تحصیل کرده است و سپس به ترجمه و پژوهش مشغول شد و زندگیاش را صرف ادبیات کرد.
او از سال ۱۳۵۸ به بعد، مشاغلی چون دبیری ریاضیات، کارمندی (پژوهشیار)، تحقیق، ویراستاری پروژههای معماری، و ویراستاری آزاد را تجربه کرده است. او با نشریات گردون، دنیای سخن و کارنامه نیز همکاری کرده است.
نخستین اثرش، مجموعه شعری با عنوان پژواک سکوت بود که در دهه شصت منتشر شد. ساری در مجموع ۱۷ کتاب شعر و داستان (تألیف و ترجمه) کرده است. «ساری در آثارش فرمهای تازهی داستانی را تجربه میکند و به مسائل و مشکلات زنان میپردازد.»
یکی از رمانهای وی به نام "آفتاب در تهران"، به زبان ایتالیایی ترجمه، و توسط انتشارات ادیتپرس، منتشر شده است.
تعدادی از داستانهای كوتاه فرشته ساری به زبانهای كُردی، انگلیسی، آلمانی، ایتالیایی، لهستانی و هلندی ترجمه و در گزیدهها منتشر شده است. پارهای از شعرهایش نیز به زبانهای كُردی، انگلیسی، آلمانی و هلندی ترجمه شده است.
▪کتابشناسی:
▪︎ شعر:
- پژواک سکوت - ۱۳۶۵
- قابهای بیتمثال - نشر چشمه - ۱۳۶۸
- شکلی در باد - ۱۳۷۰
- تربت عشق جمهوری زمستان - ۱۳۷۲
- روزها و نامهها - نشر چشمه، ۱۳۸۱
- شهرزاد پشت چراغ قرمز - انتشارات نگاه - ۱۳۸۷
▪︎ داستان:
- مروارید خاتون - ۱۳۶۹
- جزیره نیلی - ۱۳۷۱
- مرکز خرید خاطره (مجموعه داستان) - انتشارات خجسته - ۱۳۸۶
- چهرهنگاری دنیا (مجموعه داستان)
- آرامگه عاشقان (رمان)
- میترا (رمان)
- عطر رازیانه (رمان)
- پریسا (رمان)
▪︎ ترجمه:
- زندگی خواهر من است (گزیدهای از اشعار بوریس پاسترناک) - ۱۳۶۹
- بنفشهای در قطب - نوشته جانی روداری - نشر چشمه.
▪جوایز و افتخارات:
- جایزه لیلیان هلمن - داشیل هامت - ۱۳۷۷
- جایزه شعر پروین اعتصامی برای مجموعه شعر روزها و نامهها، ۱۳۸۳
- تندیس یک عمر فعالیت ادبی در عرصه شعر زنان، دومین دوره جایزه شعر زنان ایران (جایزه خورشید)، ۱۳۸۸
▪نمونه شعر:
(۱)
چه ناروزند روزها
خطِ الکترود افقی است
پرندههای انگیزه پاک شده از نوار قلبِ روز.
(۲)
وقتِ مرگِ برگ
جشنِ هالووینِ باد است.
(۳)
شاهینی که از ناچاری
بیتوته میکند در لانهی کبوتر چاهی
دِق میکند
از نالههای بغبغو.
(۴)
من پشتِ پنجره ایستاده بودم و میدیدم
گلبرگِ سالها
در دور تند
دانه دانه فرو میریخت
و جامِ گلبرگها
برهنه میشد از عمر.
(۵)
دلم خالی شده، نا ندارد
با نان سیر نمیشود
چیزی افتاده، دود شده
شاید پیچی نگهدارنده.
(۶)
جانپناهِ بهانه
ویران شده
بندِ نافِ بهانه
پیچیده دور گردنام.
(۷)
ریزهخواری را دوست نداشته این گودال
تهِ این درّهِ هولناک
پوشیده خاربوتهها را.
(۸)
از اين پاساژ به آن پاساژ
از تماشا درمانی برگشته سرگشته
شام خوردهای؟
چی؟
درمان نشده از تماشا
گشنه میخوابد گوشی بر بالين
ماه را دارد به شكلهای گوناگون
هلال، بدر، ساده و با نقشِ آشنا پندار
در اتاقِ تاريك
ماه میتابد
بر صفحهی گوشیاش
دوستی زنگ زده، گوشی میلرزد
میگذارم بخوابد زير نور ماه و
نسيمِ لرزشِ تماسِ بیجوابم.
(۹)
تنهایی
زنیست در انتهای شب
تنهایی
تندیس سرباز گمنامی است
در میدان خالی
تنهایی
صدایی بی صورت است
بر مغناطیس فضا
تنهایی خاطرهای گمشده
میان غریبههاست
تنهایی
قوچ غمگینیست
که از نژادش
شاخهایی بر دیوار مسافرخانهها
باقیست.
(۱۰)
برای زیستن، پوششی یگانه
و برای مردن کفی خاک
مرا بس بود.
اینک خیال تو چنان در برم میگیرد
که برهنگیام را
جمله جامههای جهان
کفاف نمیدهد.
و چون بر این حال بمیرم
چنان میگسترم در جهان
که تمامت خاک هم
کفایت نمیکندم.
از تمام آسمان
ماه نقرهگون
مرا بس بود
در حیرتم چگونه گرد نقرهگون گیسویت
ماه را برده از خاطرم.
جهان بس فراخ بود و من
پروانهئی بهت خورده
شگفتا
در تنگنای عشق تو
چه بیکرانه مییابم خود را.
گردآوری و نگارش:
#لیلا_طیبی (رها)