سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 2 آذر 1403
    21 جمادى الأولى 1446
      Friday 22 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        جمعه ۲ آذر

        پست های وبلاگ

        شعرناب
        برگی از دفتر خاطرات یک فیلم ساز
        ارسال شده توسط

        رحیم فخوری

        در تاریخ : شنبه ۲۱ آبان ۱۴۰۱ ۱۰:۰۸
        موضوع: آزاد | تعداد بازدید : ۳۵۹ | نظرات : ۱۶

                                        هواللطیف
        پنجشنبه پنجم تیرماه نودوسه
        روز پنجشنبه
        ماموریت؛ تولید فیلم مستند حکیم ابوالقاسم نباتی
        مقصد ؛ روستای اوشتبین در آذربایجان شرقی
        (ازآنجائیکه می توان براحتی اطلاعات لازم ازروستای تاریخی اوشتبین و همچنین در مورد خود حکیم نباتی را از گوگل جستجو کرد، صرفن می پردازم به اصل مطلب )
        شب را در تنها قهوخانه روستاکه کنار رود هراس واقع شده بیتوته کرده و صبح اول وقت با یک نمای لانگشات از آسمان آبی با تیلتی به فضای عمومی اوشتبین،  مستند حکیم نباتی را آغازکردیم. شیوه کارم برسر هر پروژه ای  این چنین است، خارج از فیلمنامه .اولین سکانس ابتکاری خود بنده فیلمبرداری می شود ، تصویری از خدا، (آسمان وسیع در کادر، ابری هم که باشه خیلی عالی)، یک...دو..سه..یعنی اوستا کریم بااجازه!!!
        اهالی با رویت دوربین  و تجهیزات درکنارآدمهای غریبه آرام آرام دوربرمون را شلوغ کردند  ، تاجایکه عملن مانع کار شدند این مردمان نازنین  روستای تاریخی وکهن  البته بسیار پرت و دورافتاده از فرط کنجکاوی  بدجوری دست وپاگیر شده بودند
        هرچه گفتیم و خواستیم که اطراف مارا خلوت  کنند  نشدکه نشد . . .
        توی این فکر  بودم کسی را با راننده بفرستم پاسگاه تا  برای حفظ نظم و احیانن امنیت، نیرو در اختیارمان بگذارند که صدای نوجوانی  بگوش مان رسید
        علی بسیار مودب و آمرانه از اهالی می خواست که برای مهمانان مزاحمتی  ایجاد نکنند و ما در کمال شگفتی دیدیم که روستاییان با احترام تمام به درخواستهای نوجوان ، اطراف  ما را خالی کردند
        < قبل از شروع کار متوجه این پسرک شده بودم که بدون اعتنا به حضور ما  روی کنده درختی در کنار رود نشسته و سرگرم نوشتن دفتری بود  حالا مشق درس بود یا عرفان خدا عالم است> 
         وی سپس نزد من آمد وپرسید
        - شما آقای کارگردان هستید؟
         - بله فخوری هستم
        - منم علی م  ، از نوادگان دختری سه نسل  به اینور حکیم نباتی< حالا دلیل احترام اهالی به یک پسرک  ده ساله روستایی را در می یافتم>
        علی با حجب و حیایی کودکانه من منی کرد وگفت
        - من از طرف اهالی روستامون از شما و کل گروه که مزاحم کارتان شدیم عذر خواهی می کنم و راهشو کشید ورفت ،نشست  همون جای اولش
        <همه بچه های گروه والهِ منش ورفتار  این نوجوان خاص شده بودیم>
        دیگر ولش نکردم سریع رفتم پیشش و پرسیدم
        - علی آقا دوست داری توی فیلم بابا بزرگ حضور داشته باشی؟
        <باتعجب پرسید>
        - مگه ممکنه؟
         - چراکه نه
        - چکاربایدبکنم؟
        - بلدی ازبابا بزرگ شعر  بخونی؟
        <سینه جلو داد و باغرور خوش آیندی گفت>
        -  من کلیات شعرهای  فارسی و ترکی بابا بزرگمو از حفظ بلدم
        <من دوباره هنگ کردم پسرک فهمید و خنده محجوبانه ای تحویلم داد>گفتم 
        - بخوان!
        -  اینجا نه ،بریم همون جائیکه بابام شعرهاشو می نوشت
        مارا برد طرفهای بالادست روستا، ودرکنار چشمه ای زلال روان ...
        < تا فیلمبردار سه پایه  بکارد ، نور و تصویر را تنظیم کند چشممم به علی بود که برای خوانش شعری مورد پسند ، درگیر افکارش گشته  بود ومن در کادر کلوز آپ خود  عارفی جوان را می دیدم که پا جای پای سید ابولقاسم حکیم نباتی عارف  نامی گذاشته است >
        او شعرش را اینچنین شروع کرد
        "در درگه خلق بندگی ماراکشت
        ازبهردو نان دوندگی مارا کشت
        گه  منت روزگار گه  منت خلق
        ای مرگ بیا که زندگی مارا کشت"
                                                   والسلام
        (لازم به اشاره است که تصویر  منتشره بهمراه این خاطره  واقعی بوده و علی همان است، چشمه همان چشمه ،فقط رحیم فخوری کلی پیر و ناتوان است)

        ارسال پیام خصوصی اشتراک گذاری : | | | | |
        این پست با شماره ۱۲۷۱۷ در تاریخ شنبه ۲۱ آبان ۱۴۰۱ ۱۰:۰۸ در سایت شعر ناب ثبت گردید

        نقدها و نظرات
        شاهزاده خانوم
        شنبه ۲۱ آبان ۱۴۰۱ ۱۲:۲۶
        سلاممم بر جناب فخوری سپیدسرا 🍁🍁
        بسیار جالب بود خندانک
        بزرگمرد کوچک خندانک خدا حفظش کنه..🍁🍁
        حسین احسانی فر(منتظر لنگرودی)
        شنبه ۲۱ آبان ۱۴۰۱ ۱۲:۳۵
        سلام و عرض ادب بزرگمرد دلنشین شعر ناب
        چقدر زیبا و جذاب!
        آفرین بر شما و قلم توانایتان.

        اما در خصوص رباعی آخر:
        اوج زیبایی این رباعی در مصراع آخر آن است. مصراعی که ظاهراً برای اولین بار «واعظ قزوینی(متوفی 1090هجری قمری)» بدین شکل به کار برد:
        بر درگه خلق، بندگی ما را کشت
        هر سو پی نان دوندگی ما را کشت

        فارغ نشویم یکدم از فکر معاش
        ای مرگ بیا که زندگی ما را کشت!

        بنابراین حکیم والاقدر ابوالقاسم نباتی از ایشان تضمین کردند.
        پس از ایشان نیز شاعرانی همچون علی اشتری(فرهاد) و استاد شهریار نیز چنین تضمینی را به کار بردند.
        از استاد شهریار چنین داریم:

        از زهر زمان زنندگی ما را کشت
        وز زخم زبان گزندگی ما را کشت

        زندان تن است و جان ما زنده به ‎گور
        «ای مرگ بیا که زندگی ما را کشت »
        رحیم فخوری
        رحیم فخوری
        شنبه ۲۱ آبان ۱۴۰۱ ۱۲:۴۱
        درودها جناب استاد احسانی فر گرانقدر!افرین ها بر شما و احسنت به دانش و اطلاعات غنی جنابعالی در ادبیات⚘⚘⚘❤
        ارسال پاسخ
        آرزو عباسی ( پاییزه)
        آرزو عباسی ( پاییزه)
        شنبه ۲۱ آبان ۱۴۰۱ ۱۶:۵۹
        درود بر شما استاد گرامی خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        رحیم فخوری
        رحیم فخوری
        شنبه ۲۱ آبان ۱۴۰۱ ۲۳:۵۶
        ⚘⚘⚘🙏🙏🙏
        مهدی محمدی
        مهدی محمدی
        دوشنبه ۱۹ دی ۱۴۰۱ ۲۳:۰۶
        سلام و عرض ادب مصرع اول قشنگتر است
        در درگه خلق بندگی ما را کشت

        اساساً انسان در برابر خالق بندگی باید بکند و نه در برابر خلق، بنابراین هیچ انسان آزاده ای نمی تواند بندگی در برابر غیر حق را برتابد

        تابنده باشید به مهر خندانک
        ارسال پاسخ
        رحیم فخوری
        شنبه ۲۱ آبان ۱۴۰۱ ۱۲:۴۵
        درود واحترام خدمت استاد بانو شاهزاده خانم
        شما واقعا بمب انرژی و باروحیه ترین اهل قلم شعرناب هستید خدا شما را از همه ناخشنودی ها محفوظ بدارد ⚘⚘⚘
        شاهزاده خانوم
        شاهزاده خانوم
        شنبه ۲۱ آبان ۱۴۰۱ ۱۳:۰۴
        درود مجدد بر شما استاد سپیدسرا خندانک
        از لطف و مهربانی شما بسیار سپاسگزارم خندانک خندانک
        قدردان لطف و بزرگواری شما هستم خندانک
        چه دعای زیبایی خندانک و همچنین برای شما و همه ادیبان خندانک
        ارسال پاسخ
        رحیم فخوری
        رحیم فخوری
        شنبه ۲۱ آبان ۱۴۰۱ ۱۳:۴۴
        ⚘⚘⚘
        اميرحسين علاميان(اعتراض)
        شنبه ۲۱ آبان ۱۴۰۱ ۱۵:۰۷
        سلام بر مرد مهربان و باصفا جناب فخوری ارجمند خندانک
        جالب و خواندنی بود خندانک
        نبض قلمتان سبز🍀 سلامت و سربلند باشید
        رحیم فخوری
        رحیم فخوری
        شنبه ۲۱ آبان ۱۴۰۱ ۱۶:۱۱
        سلام وعرض ادب خدمت استاد عالیقدر و بادانش جناب علامیان عزیز خوشحال از زیارتتان ممنون که هستید⚘⚘⚘😍
        ارسال پاسخ
        آرزو عباسی ( پاییزه)
        شنبه ۲۱ آبان ۱۴۰۱ ۱۷:۰۱
        درود بر شما جناب فخوری، ادیب والاقدر خندانک

        سپاس از اینکه خاطره‌ی زیباتون رو با دوستان ناب به اشتراک گذاشتید خندانک خندانک
        در پناه امن الهی پاینده باشید و برقرار خندانک خندانک
        رحیم فخوری
        رحیم فخوری
        شنبه ۲۱ آبان ۱۴۰۱ ۲۳:۵۵
        درود و احترام خدمت استاد سرکار خانم پاییزه ادیب ارجمند بسیار ممنونم از حضور پرمهرتان⚘⚘⚘
        ارسال پاسخ
        ابراهیم کریمی (ایبو)
        شنبه ۲۱ آبان ۱۴۰۱ ۱۷:۲۵
        سلام
        اولاً خوش بحالت که به واسطه ی کارت خیلی از جاها را که من نرفتم و شاید هم هیچ وقت نرم را رفته ای
        و اما بعد حال باید همین را هم یک مستند روایتی دانست از سفر یا سفر به روایت فخوری عزیز
        جذابیت در چیست؟عدم اعتنا شاید روح های بزرگ به این هیاهوهایی که هر از گاهی برپا می شود چنان بی اعتنا رفتار می کنند که با خودت می گویی کاش می دانستم این یکی فازش چیست خندانک علت عدم توجه او چیست گاهی اندکی متفاوت بودن زیبایی می آفریند...
        داستان قشنگی بود آقا رحیم با صفا
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        رحیم فخوری
        رحیم فخوری
        شنبه ۲۱ آبان ۱۴۰۱ ۱۷:۵۱
        سلام آقا ابراهیم نازنین .خوشحالم از دیدنت مرسی که امدیوشریک خاطره ام شدید اگر صفایی هست از صفای مهر دوستان است .دوستت دارم مرد بامرام !باسواد!⚘⚘⚘
        ارسال پاسخ
        مهدی محمدی
        دوشنبه ۱۹ دی ۱۴۰۱ ۲۳:۰۷
        سلام و عرض ادب استاد فخوری عزیز و ارجمند خندانک
        اتفاقاً من خیلی دوست دارم این تجربیات و مطالب واقعی را
        به نظرم داستان های ساختگی و کذایی جذاب نیست اما این ماجراها بسیار جذاب است.
        متشکرم خندانک
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.



        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        میر حسین سعیدی

        لاله و گل نشانه از طرف یار داشت ااا بی خبر آمد چنان روی همه پا گذاشت
        ابوالحسن انصاری (الف رها)

        نرگس بخواب رفته ولی مرغ خوشنواااااااگوید هنوز در دل شب داستان گل
        میر حسین سعیدی

        رها کن دل ز تنهایی فقط الا بگو از جان ااا چو میری یا که مانایی همه از کردگارت دان
        نادر امینی (امین)

        لااله الا گو تکمیل کن به نام الله چو چشمت روشنی یابد به ذکر لااله الا الله چو همواره بخوانی آیه ای ازکهف بمانی ایمن از سیصد گزند درکهف بجو غاری که سیصد سال درخواب مانی ز گرداب های گیتی درامان مانی چو برخیزی ز خواب گرانسنگت درغار مرو بی راهوار در کوچه و بازار مراد دل شود حاصل چو بازگردی درون غار ز زیورهای دنیایی گذر کردی شوی درخواب اینبار به مرگ سرمدی خشنود گردی زدست مردم بدکار
        میر حسین سعیدی

        مراد دل شود با سی و نه حاصل ااا به کهف و ما شروع و با ه شد کامل اااا قسمتی از آیه سی ونه سوره کهف برای حاجات توصیه امام صادق ااا ما شا الله لا قوه الا بالله اال

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        4