نشاندمت پای سفره بیکران سین .نشاندمت پای سنگ صبورقصه مادر بزرگ. نشاندمت پای کوزه زلال آب. پای بصاغت بساط دستی فروشی که دست نمیفروخت حتی انگشت هم نمیفروخت آها یادم افتاد عروسک بی دست و پا میفروخت!!!
نشاندمت تو را درکاسه آبی در وسط بازار
کنار ماهیان سر گیجه گرفته دیگر.مانند فروش برده هایی که فقط برای نمایش می فروشند ایشان را
.و در آخر تو را نشاندمت پای سفره هفت سین
هفت سین قرن جدید....
نمیدانم چرا!
نه اول ت سین است نه آخرت ماهی قرمز کوچولو.
ماهی قرمز کوچولو
نفس ش سر سفره هفت سین از بی نفسی به شمارش افتاد!!!
وای ان دو مشت آب را کجا اقیانوس تصور کردی!!!
ماهی قرمز کوچولوی قصه ما آروزی دریا داشت نه تونگ تنگ بلوری.
عاقبت ش خودکشی در کنار تونگ تنگ بلوری بود...
با تشکر
دانیال فریادی
لطفاً نظرتان را راجب گذاشتن ماهی قرمز سر سفره هفت سین بیان کنیدبا تشکر مجدد و یادآوری می کنم بعضی از دوستان از شعرو مطالب پست مدرنیسم هیچ اگاهی ندارند فقط بلد هستند از دیگران غلط املایی بگیرند...