سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 2 آذر 1403
    21 جمادى الأولى 1446
      Friday 22 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        جمعه ۲ آذر

        پست های وبلاگ

        شعرناب
        عشق واقعی
        ارسال شده توسط

        مجید آبسالان

        در تاریخ : جمعه ۶ اسفند ۱۴۰۰ ۲۲:۴۸
        موضوع: آزاد | تعداد بازدید : ۴۰۶ | نظرات : ۶

        تنگ غروب بود،  خورشید آرام آرام کمرنگ میشد و سرما خودش را بیشتر نشان میداد، 
        پیرمرد با پنجه های لرزان کلاهش را پایین آورد و  یقه پالتوی پشمی خود را بالا تر برد سپس عصای چوبیش را در آغوش کشید و همچنان رفت وآمد عابرین را بادقت  نظاره میکرد،
        جلو رفتم ، آهسته دست روی شانه اش گذاشتم گفتم پدرجان هوا سرده امروز زودتر  منزل تشریف نمیبرید؟ 
        از زیر عینک ته استکانی خود نگاهی به من انداخت  و با لبخند ملایمی گفت نه پسرم
         گفتم :  شاید سرما بخورید
         گفت نه  هنوز دلم گرمه
         پرسیدم گرم چی ؟ 
         گفت :بلاخره میاد
         گفتم :میشه بگید کی میاد ؟ 
        سرش را پایین انداخت  عصایش را محکم فشار داد اهی  بلندی از  اعماق دل کشید با تک سرفه ای صدایش را صاف کرد و گفت سالها پیش  اینجا دلم را جا گذاشتم قرارمان هر روز   در این  پارک و روی همین نیمکت بود   ولی قرار اخر به علت مشکلی که برایم پیش اومده بود  با تاخیر رسیدم و با کمال تعجب  او را ندیدم 
        فردا روزها ماه ها و سالها گذشت و من همچنان منتظرم 
        نگاهی به پیرمرد ساده لوح انداختم و از اینکه سالهاست  خودش را با افکار واهی آزار میدهد تاسف خوردم روز بعد با شروع برف برای قدم زدن به پارک رفتم از دور پیرمرد را دیدم که همچنان به پیاده رو چشم دوخته و برف کاملا البسه او را پوشانده  بود به او نزدیک شدم  و به آرامی گفتم پدر جان میتونم خواهش کنم که،،،،  خدای من اصلا پلکی نمیزد اهسته تکانش دادم  که از طرف پهلو بروی نیمکت افتاد  پیرمرد بیچاره با چشمانی باز به این دنیا و ناملایمت هایش بدرود گفته بود فورا به فوریتهای  اورژانس و پلیس تماس گرفتم  دقایقی در کنار پیکر بی جان او ماندم
        وسپس با چشمان گریان از بین مردمی که به دور او حلقه زده بودند ارام ارام دور شدم بعد از گذشت این ماجرا  متوجه شدم  پیرمرد بخت برگشته در  فکرو خیال واهی نبود بلکه یک وفادار و یک عاشق واقعی بود
        #مجیدآبسالان 

        ارسال پیام خصوصی اشتراک گذاری : | | | | |
        این پست با شماره ۱۱۹۵۰ در تاریخ جمعه ۶ اسفند ۱۴۰۰ ۲۲:۴۸ در سایت شعر ناب ثبت گردید

        نقدها و نظرات
        قربانعلی فتحی  (تختی)
        شنبه ۷ اسفند ۱۴۰۰ ۱۰:۴۵
        سلام ودرود استاد ارجمند جناب آبسالان عزیز و
        بزرگوار

        داستان بسیار زیبایی بود اما... کاشکی سرانجام کار آن پیر مرد
        آن میشد که به مراد میرسید ..خیلی تاسف بارشد..........

        ولی خوب. .......
        به هرطریق عالی بود دست شما درد نکند استاد

        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        مجید آبسالان
        مجید آبسالان
        يکشنبه ۸ اسفند ۱۴۰۰ ۱۷:۲۴
        عرض سلام ادب و احترام جناب فتحی عزیز و گرانمهر عالی نگاه همیشه پر از مهرشماست ادیب بزرگوار
        سپاسگزارم از حسن نظر حضرتعالی

        گاهی عشاق با پای گذاشتن در میدان عشق پیکارهای سخت و نفس گیری دارند و این مبارزه ها متاسفانه کمتر پیروز دارد عاشقی تاوان دارد بنده حقیر اگر پایانی تلخ برای این داستان گذاشتم صرفا به همین جهت بود


        هـرکـه عـاشـق شد حقیقت باید ازجان بگذرد
        شرط عشق است این که ازجان بهرجانان بگذرد

        عـشق دریـائیسـت پـُر خـوف و خــطر
        شخص عاشق بایداز امواج طوفان بگذرد
        #مجیدآبسالان
        ارسال پاسخ
        قربانعلی فتحی  (تختی)
        يکشنبه ۸ اسفند ۱۴۰۰ ۱۷:۵۷
        درود وسپاس مجدد و فراوان استاد آبسالان عزیز

        بینهایت عالی بود خندانک
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک

        مجید آبسالان
        مجید آبسالان
        يکشنبه ۸ اسفند ۱۴۰۰ ۲۰:۴۷
        مهرتان را درود ادیب فرهیخته و گرانقدر
        سپاس از توجه و حضور همیشه گرم جنابعالی
        همواره شاد و تندرست باشید

        خندانک خندانک
        خندانک
        ارسال پاسخ
        سجاد محمد شریفی
        سه شنبه ۱۰ اسفند ۱۴۰۰ ۰۶:۱۶
        عالی بود لذت بردیم🌹🌹🌹🌹

        عیدتون هم مبارک🌺🌺🌺
        مجید آبسالان
        مجید آبسالان
        سه شنبه ۱۰ اسفند ۱۴۰۰ ۲۳:۰۶
        عرض سلام و ارادت
        ادیب فرهیخته و گرانقدر
        سپاس از مهر نگاهتان بزرگوار
        همواره شاد و تندرست باشید

        خندانک خندانک
        خندانک
        ارسال پاسخ
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.



        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        ابوالحسن انصاری (الف رها)

        نرگس بخواب رفته ولی مرغ خوشنواااااااگوید هنوز در دل شب داستان گل
        میر حسین سعیدی

        رها کن دل ز تنهایی فقط الا بگو از جان ااا چو میری یا که مانایی همه از کردگارت دان
        نادر امینی (امین)

        لااله الا گو تکمیل کن به نام الله چو چشمت روشنی یابد به ذکر لااله الا الله چو همواره بخوانی آیه ای ازکهف بمانی ایمن از سیصد گزند درکهف بجو غاری که سیصد سال درخواب مانی ز گرداب های گیتی درامان مانی چو برخیزی ز خواب گرانسنگت درغار مرو بی راهوار در کوچه و بازار مراد دل شود حاصل چو بازگردی درون غار ز زیورهای دنیایی گذر کردی شوی درخواب اینبار به مرگ سرمدی خشنود گردی زدست مردم بدکار
        میر حسین سعیدی

        مراد دل شود با سی و نه حاصل ااا به کهف و ما شروع و با ه شد کامل اااا قسمتی از آیه سی ونه سوره کهف برای حاجات توصیه امام صادق ااا ما شا الله لا قوه الا بالله اال
        نادر امینی (امین)

        نسیم عطر قرانی بهارم می کند هردم چو برخوانم یکی آیه زاسرابا دم وبازدم

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        2