سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 2 آذر 1403
    21 جمادى الأولى 1446
      Friday 22 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        جمعه ۲ آذر

        پست های وبلاگ

        شعرناب
        که چرا باغچه ی کوچک ما سیب نداشت
        ارسال شده توسط

        علی عبداللهی

        در تاریخ : شنبه ۳۰ دی ۱۳۹۱ ۱۸:۰۵
        موضوع: آزاد | تعداد بازدید : ۷۹۸ | نظرات : ۴

        تو به من خندیدی و نمی دانستی 
        من به چه دلهره از باغچه همسایه سیب را دزدیدم 
        باغبان از پی من تند دوید 
        سیب را دست تو دید 
        غضب آلود به من کرد نگاه 
        سیب دندان زده از دست تو افتاد به خاک 
        و تو رفتی و هنوز 
        سالهاست که در گوش من آرام آرام 
        خش خش گام تو تکرار کنان می دهد آزارم 
        و من اندیشه کنان غرق در این پندارم 
        که چرا باغچه کوچک ما سیب نداشت

        حمید مصدقخرداد ۱۳۴۳)

        شعر فوق بی گمان یک مونولوگ است بین شاعر و خودش ،خودی که در متن شاعر نشسته و او را قضاوت می کند .

        سیب نماد است نماد نداشته ها ، که باید می بودند و نبودند

        محبت،عشق، دوست داشتن و....

        امروز شاعر با خود واقعی اش (باطنش)یا آنچه در روانشناسی ناخود آگاه نامیده می شود، در سخن است طلب کار اوست .

        وقتی نداشته هایش را در جستجو بود و شاید غلط می یافت بر او غضب آلوده می نگریست و به علت که همانا"نبودن سیب در باغچه ی کوچکمان"توجهی نداشت .

        و این ناخودآگاه است که هنوز خش خش گامهای شاعر را مرور می کند و آزارش می دهد و فراموشی نعمتیست از هزاران نعمت که گاهی بودنش ضروریست.

        باغبان از پیش دوید و توجه نکرد که برای او هم بهتر است سیبی پرورش دهد و حاصل تلاش خودش را هم به زمین کوبید.

        وهنوز معما پابرجاست که این تفاوت ها نتیجه ی چیست

        که چرا باغچه ی کوچک ما سیب نداشت


        ارسال پیام خصوصی اشتراک گذاری : | | | | |
        این پست با شماره ۱۱۷۱ در تاریخ شنبه ۳۰ دی ۱۳۹۱ ۱۸:۰۵ در سایت شعر ناب ثبت گردید

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.



        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        ابوالحسن انصاری (الف رها)

        نرگس بخواب رفته ولی مرغ خوشنواااااااگوید هنوز در دل شب داستان گل
        میر حسین سعیدی

        رها کن دل ز تنهایی فقط الا بگو از جان ااا چو میری یا که مانایی همه از کردگارت دان
        نادر امینی (امین)

        لااله الا گو تکمیل کن به نام الله چو چشمت روشنی یابد به ذکر لااله الا الله چو همواره بخوانی آیه ای ازکهف بمانی ایمن از سیصد گزند درکهف بجو غاری که سیصد سال درخواب مانی ز گرداب های گیتی درامان مانی چو برخیزی ز خواب گرانسنگت درغار مرو بی راهوار در کوچه و بازار مراد دل شود حاصل چو بازگردی درون غار ز زیورهای دنیایی گذر کردی شوی درخواب اینبار به مرگ سرمدی خشنود گردی زدست مردم بدکار
        میر حسین سعیدی

        مراد دل شود با سی و نه حاصل ااا به کهف و ما شروع و با ه شد کامل اااا قسمتی از آیه سی ونه سوره کهف برای حاجات توصیه امام صادق ااا ما شا الله لا قوه الا بالله اال
        نادر امینی (امین)

        نسیم عطر قرانی بهارم می کند هردم چو برخوانم یکی آیه زاسرابا دم وبازدم

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        2