سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

چهارشنبه 14 آذر 1403
    4 جمادى الثانية 1446
      Wednesday 4 Dec 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        چهارشنبه ۱۴ آذر

        پست های وبلاگ

        شعرناب
        اتفاق شیرین
        ارسال شده توسط

        جلیل میاحی

        در تاریخ : يکشنبه ۱۸ مهر ۱۴۰۰ ۱۸:۳۱
        موضوع: آزاد | تعداد بازدید : ۱۷۱ | نظرات : ۰

        راهی خانه شدم
        آن روز فقط من بودم و قطرات باران و چتر،
        بوی خوش خاک و باران و قهوه ای که
        در خیابان پیچیده بود،
        آدم را مست می کرد
        در خلوت خویش،آرام آرام قدم برمی داشتم
        و از صدای برخورد قطرات باران بر چتر خود، لذت می بردم
        که ناگهان،صدایی تنهایی مرا بهم زد
        صدای چکمه ای بود که محکم بر آب های جمع شده ی کف خیابان کوبیده می شد
        پشت سرم را نگاه کردم،
        دختری را دیدم زیبا و دلربا
        صورتش همچو ماه نورانی و چشمانش همچو آفتاب می درخشید،
        موهای مشکی و بلندی داشت که زیر باران خیس شده بودند
        به سمتم آمد
        در چشمانم نگاه کرد و لبخندی زد
        و من از همان لحظه ی اول،پاک دلباخته ی او شدم
        زیرا از قدیم گفته اند، وقتی چشم ها همدیگر را می بینند،
        قلب ها یکدیگر را می ربایند.
        در زیبایی او مبهوت مانده بودم
        با کمال احترام و نهایت ادب گفت:
        می توانم در زیر چتر شما پناه بگیرم
        من که در چشمان دریایی او غرق شده بودم،بی درنگ قبول کردم
        آن روز اتفاق زیبای رخ داد
        و زیباتر از آن دختری بود که در کنار من قدم
        برمی داشت و من با هر قدمی
        سوار بر گذر لحظه ها می شدم
        و در پس کوچه های قلبش گم می شدم
        او را تا مقصدش همراهی کردم
        و از سرنوشتی که برایم رقم خورده بود خوشحال بودم
        آن روز نمی دانستم
        از باران تشکر کنم یا از چتر یا از سرنوشت!
         

        ارسال پیام خصوصی اشتراک گذاری : | | | | |
        این پست با شماره ۱۱۶۴۸ در تاریخ يکشنبه ۱۸ مهر ۱۴۰۰ ۱۸:۳۱ در سایت شعر ناب ثبت گردید

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        1