با رخصت از سید بزرگوار ملحق عزیز این پست راه اندازی شده
تا دوستان اشعاری را که در وصف همراهان خود در این جمع( با ذکر نام همراهان در متن شعر)
سروده اند و یا می سرایند در اینجا به یادگار بگذارند
تا مجموعه ای نفیس از تقدیمی ها اینجا داشته باشیم
اولین سروده را به همراهان قدیمی که همواره دوستشان داریم به یادگار می گذارم
البته چون شعر بداهه می باشد بالطبع ایراداتی باید داشته باشد
که انشالله با تکمیل شدنش در قسمت نظرات اصلاحیه خواهم زد
ما هنوز اندر هوای آن عزیزان دلخوشیم
دل به آن {زرین قلم} داده و محو مهوشیم
گر شده {حیدرنیا }از خلق زشت ما ملول
ناز آن{ لولی وشــ}ان را همچو سرمه می کشیم
بسته ایم پیمان خونین با {رحیق} ما از ازل
گر نخوانیم ساعتی شعر از {رسول} ما آتشیم
فخر ما {فخار} باشد هم {شطیحات } و { عرب}
در پیِ {ترمک} و {مجنون}هرکجایی دلکشیم
همچو {عرفانی} ، {سمیعی }،{سرخی} آن نام آوران
همچو {سودابه } و {بی تا } دائما در رویشیم
گر نباشد{ رهنما } ،{طغیانی} اندر دل بود
همنواییم با {جهانگیری} و ما هم چاوشیم
دائما (طوفان )به دل باشد ز یاد همرهان
همچو شمعی از فراغِ یار خود در سوزشیم
شعر ما باشد بداهه ، زین جهت دارد خطا
گر نباشد در خور شعر و ادب در پوزشیم