چهارشنبه ۲۸ آذر
کودکان اعتیاد قسمت دوم
ارسال شده توسط باقر رمزی ( باصر ) در تاریخ : پنجشنبه ۲ ارديبهشت ۱۴۰۰ ۱۳:۲۵
موضوع: آزاد | تعداد بازدید : ۲۰۳ | نظرات : ۴
|
|
کودکان اعتیاد
قسمت دوم
ساختار ناسالم خانواده
- خانواده های عادی از قابلیت برقراری و حفظ ثبات در خانواده یا نظم بخشی درونی خانواده – که در اصطلاح علمی به آن هوموستازی گفته می شود – برخوردار هستند. اما زمانی که پای اعتیاد به دورن خانواده باز می شود، آنها دیگر نمی توانند مثل گذشته مسائل خود را سر و سامان دهند و در نتیجه نحوه برخورد آنها با مسائل و مشکلات عاطفی به شدت تغییر می کند. خانواده به عنوان یک نهاد، معمولاً تلاش می کند تا در درون خود تعادل و توازن ایجاد کند، اما در خانواده ای که یکی از اعضای آن معتاد است، این توازن و تعادل برهم می خورد. فرد معتاد به خاطر مسائل و مشکلاتی که هم برای خود و هم برای اعضای خانواده اش ایجاد می کند، باعث می شود تا زندگی همه اعضای خانواده حالت غیر عادی پیدا کند. اعضای خانواده معتاد تلاش می کنند تا واقعیت زندگیشان را از خودشان، از فرزندانشان و از بستگان و اطرافیانشان مخفی نگه دارند. با آشفته شدن و بهم ریختن نظم زندگی خانوادگی، اعتماد و باور اعضای خانواده از بین می رود و آنها دیگر نمی توانند پیش بینی کنند که با چه حوادث و رویدادهايی روبرو خواهند شد. در این خانواده ها به حرف ها و وعده های هیچکس نمی توان اعتماد کرد و کسانی که اعضای خانواده برای برخورداری از ثبات و آرامش باید به آنها تکیه کنند، رفتاری در پیش می گیرند که ارزش و اعتباری ندارد. در چنین خانواده هائی کودکان و بزرگسالان نمی دانند که به چه کسی می توانند اعتماد کنند. با پیشرفت و شدیدتری شدن بیماری اعتیاد، اعضای خانواده فرد معتاد نیز الگوهای رفتاری خاصی در پیش می گیرند و همین رفتارها به تدریج باعث آشفتگی و ناکارآمدی بیشتر می شود. در این گونه خانواده ها معمولاً کودکان به حال خود رها شده و مجبور می شوند تا خودشان گلیم خود را از آب بیرون بکشند و مشکلاتشان را حل کنند. در چنین خانواده ای هر کس که بخواهد به طور علنی با بیماری اعتیاد مقابله و مبارزه کند به عنوان خائن محسوب می شود. به همین علت اعضای خانواده ممکن است در دنیای درونی خود فرو بروند یا اینکه برای جلب توجه و محبت سایر اعضا یا والدین معتادشان با یکدیگر رقابت کنند. به علت خالی بودن جای یک فرد بزرگسال قابل اعتماد در خانواده، ممکن است کودکان خودشان نقش والدین را بازی کرده و برای جبران کردن محبت والدین، خودشاناز یکدیگر مراقبت و مواظبت کنند.
- خانواده هایی که با بیماری اعتیاد دست به گریبان هستند، با محدودیت های عاطفی و روانی روبرو می شوند. اعضای این خانواده ها نمی توانند به راحتی حرف های دلشان را به یکدیگر بزنند و ابراز وجود کنند چون از آن می ترسند که حرف هایشان به وقوع یک فاجعه منجر شود. اعضای چنین خانواده هایی برای اینکه از گرفتاری های فرد معتاد در امان باشند اغلب احساسات واقعی خود را مخفی می کنند. همه اعضا بسیج می شوند تا رفتارهای غیر قابل کنترل معتاد را مهار نمایند. آن ها هر روشی که به فکرشان برسد را امتحان می کنند تا معتاد را به قطع مصرف مواد و ترک کردن اعتیاد ترغیب کنند. آنها ممکن است با خشم و عصبانیت با او رفتار کنند یا او را تنبيه و یا طرد کنند. در واقع آنها برای مهار کردن اعتیاد و پیشگیری از متلاشی شدن خانواده هر کاری که از دستشان بر بیاید را انجام می دهند. زندگی روزمره در این شرایط باعث می شود که اعضای خانواده بطور مداوم در یک حالت التهاب و خطر زندگی کنند و به همین علت آسایش و آرامش همه آن ها برهم می خورد. همه گوش به زنگ هستند که مبادا فرد معتاد با رفتارهای پر خطرش بلائی بر سر خود یا دیگر اعضای خانواده بیاورد. آن ها همیشه در هراس هستند که فرد معتاد جرم و جنایتی مرتکب نشود یا برای تهیه پول مواد اثاثیه منزل یا سایر اموال خانواده را به سرقت نبرد. کودکانی که در این شرایط بزرگ می شوند، همیشه مراقب هستند تا خود را از هر گونه خطر جانی نجات داده و در مواقع بحرانی برای خود پناهگاهی پیدا کنند.
- باقر رمزی باصر
- افتاده بپا خاسته
|
ارسال پیام خصوصی اشتراک گذاری :
|
|
|
|
|
این پست با شماره ۱۱۱۹۵ در تاریخ پنجشنبه ۲ ارديبهشت ۱۴۰۰ ۱۳:۲۵ در سایت شعر ناب ثبت گردید
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.