سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 2 آذر 1403
    21 جمادى الأولى 1446
      Friday 22 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        جمعه ۲ آذر

        پست های وبلاگ

        شعرناب
        داستانک تنهایی
        ارسال شده توسط

        آذر مهتدی

        در تاریخ : شنبه ۲۸ فروردين ۱۴۰۰ ۱۵:۲۶
        موضوع: آزاد | تعداد بازدید : ۲۰۰ | نظرات : ۱۰

        تسبیح شاه عباسی را دور انگشت می چرخاند و زیر لب چیزی می خواند. چادرش را کیپ بسته بود دور سرش؛  سر سجاده نشسته. صورت پرچین و شکنش با چشمهایی که پلکهای افتاده تنگش کرده بود،  زیبایی خاصی به او بخشیده بود، تسبیح را آرام گذاشت در جانمازش و سجاده  را جمع کرد و سرش را به سمت راست و چپ گرداند و دستهایش را روی زانوانش به آرامی کوبید. یاالهی گفت و سری به دیزی آبگوشت که  سر چراغ داشت قل قل می کرد؛ زد. سفره را پهن کرد و کاسه ای آب ریخت دستش که به نانهای بیات خورد یاد روزهای گذشته افتاد، روزهایی که آقامرتضی هنوز در کوپه ی زندگیش کنارش بود و در نیمه راه زندگی با بچه ها پیاده نشده بود. هر جمعه با نان سنگگ دو آتیشه و برشته که بویش خانه را پر می کرد. و به سفره نرسیده بچه ها تکه تکه از آن خورده بودند با لبخندی پر مهر  غارت حاصل ساعتها در صف ایستادنش را نظاره می کرد. اما حالا تصویرش در کنار بچه ها، عکسی بر قاب روی دیوار است با نگاهی که حرفها دارد در سکوت شیشه ای اش. حالا مامان پری با شنیدن صدای زنگ در خانه(آسایشگاه)، دلش می لرزد؛ گاه با لبخندی گاه قطره اشکی. با ذوق و آه و اندوه؛ به طرف پنجره اتاقش  می رود، اما با دیدن تصاویر غریبه هایی که برایش ناآشنایند؛ با اندوهی مایوس کننده؛ به تختش پناه می برد پرستار با التماس نان های خیس خورده آبگوشت را در دهانش می گذارد اما دیگر مزه ی آن جمعه های طلایی را نمی دهد. سالها مامان پری مادر تمام بچه های آسایشگاه است تنها زنی که ملاقاتی ندارد. پرستاران زیر لب قصه ی مرگ ناگهانی خانواده او را می گویند و پریشانحالی مامان پری که هنوز در ظهر جمعه بیست سال پیش مانده که منتظر است آقا مرتضی بیاید و بچه ها دور سفره بنشینند.
        هر بار در گوشش صدای زنگ می شنود و زیر لب با خوشحالی می گوید: اومد بچه ها اومد بابا مرتضی حتما نان سنگگ دو آتیشه گرفته ...
        آذر.م
        1400بهار

        ارسال پیام خصوصی اشتراک گذاری : | | | | |
        این پست با شماره ۱۱۱۷۳ در تاریخ شنبه ۲۸ فروردين ۱۴۰۰ ۱۵:۲۶ در سایت شعر ناب ثبت گردید

        نقدها و نظرات
        طاهره حسین زاده (کوهواره)
        جمعه ۲۷ فروردين ۱۴۰۰ ۲۲:۳۹
        خندانک خندانک
        آذر مهتدی
        آذر مهتدی
        شنبه ۲۸ فروردين ۱۴۰۰ ۰۱:۰۵
        درود بانو جان
        سپاس از حضور پر مهرتان🌺🍃🌺🍃🌺🍃
        ارسال پاسخ
        قربانعلی فتحی  (تختی)
        شنبه ۲۸ فروردين ۱۴۰۰ ۰۱:۴۵
        درود برشما بانوی ارجمند مهتدی بزرگوار
        بسیار خوب
        خوب بود خندانک
        آذر مهتدی
        آذر مهتدی
        شنبه ۲۸ فروردين ۱۴۰۰ ۱۶:۳۱
        درود جناب فتحی
        سپاس از حضور پر مهرتون
        🌺🍃🌺🍃🍃
        ارسال پاسخ
        مجتبی شهنی
        شنبه ۲۸ فروردين ۱۴۰۰ ۲۰:۲۸
        درود فراوان بر استاد بانو مهتدی بزرگوار
        بسیار
        عالی
        بود خندانک
        آذر مهتدی
        آذر مهتدی
        شنبه ۲۸ فروردين ۱۴۰۰ ۲۳:۰۳
        درود بر شما جناب شهنی گرامی
        سپاس از مهر حضورتان
        🌺🍃🌺🍃🌺🌺🍃🍃🌺🌺🌺🌺🍃
        ارسال پاسخ
        محمد قنبرپور(مازیار)
        يکشنبه ۲۹ فروردين ۱۴۰۰ ۰۵:۵۳
        سلام حس لطیفی و نابی رو در این داستان تجربه کردم
        زیبا نوستالژیک و ارام
        سحرگاهان خوش و زیبا خندانک
        آذر مهتدی
        دوشنبه ۳۰ فروردين ۱۴۰۰ ۰۰:۲۴
        درود بر شما جناب مازیار
        خوشحالم که خوشتان آمد
        باعث افتخاره
        🌺🍃🌺🍃🌺🍃
        آرزو هرسیج ثانی(دلدار)
        سه شنبه ۳۱ فروردين ۱۴۰۰ ۰۱:۲۳
        بسیار زیبا و با احساس👏👏🌷🌷
        آذر مهتدی
        پنجشنبه ۲ ارديبهشت ۱۴۰۰ ۱۹:۰۸
        درود بر شما
        سپاس از حضور پر مهرتان
        🌺🍃🌺🍃🌺🍃
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.



        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        میر حسین سعیدی

        لاله و گل نشانه از طرف یار داشت ااا بی خبر آمد چنان روی همه پا گذاشت
        ابوالحسن انصاری (الف رها)

        نرگس بخواب رفته ولی مرغ خوشنواااااااگوید هنوز در دل شب داستان گل
        میر حسین سعیدی

        رها کن دل ز تنهایی فقط الا بگو از جان ااا چو میری یا که مانایی همه از کردگارت دان
        نادر امینی (امین)

        لااله الا گو تکمیل کن به نام الله چو چشمت روشنی یابد به ذکر لااله الا الله چو همواره بخوانی آیه ای ازکهف بمانی ایمن از سیصد گزند درکهف بجو غاری که سیصد سال درخواب مانی ز گرداب های گیتی درامان مانی چو برخیزی ز خواب گرانسنگت درغار مرو بی راهوار در کوچه و بازار مراد دل شود حاصل چو بازگردی درون غار ز زیورهای دنیایی گذر کردی شوی درخواب اینبار به مرگ سرمدی خشنود گردی زدست مردم بدکار
        میر حسین سعیدی

        مراد دل شود با سی و نه حاصل ااا به کهف و ما شروع و با ه شد کامل اااا قسمتی از آیه سی ونه سوره کهف برای حاجات توصیه امام صادق ااا ما شا الله لا قوه الا بالله اال

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        4