سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

چهارشنبه 5 دی 1403
  • روز ملي ايمني در برابر زلزله
25 جمادى الثانية 1446
    Wednesday 25 Dec 2024
      مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

      چهارشنبه ۵ دی

      پست های وبلاگ

      شعرناب
      راز مشاهده ۱
      ارسال شده توسط

      اصغر ناظمی

      در تاریخ : پنجشنبه ۲۵ دی ۱۳۹۹ ۰۴:۵۳
      موضوع: آزاد | تعداد بازدید : ۳۵۷ | نظرات : ۳

      هزاران سال است که بشر ناآگاهانه و  ناخودآگاه در اسارت ذهن خویش گرفتارشده و درمحاصره ی گزینه های قدرت ، ثروت ومال اندوزی  ونام آوری وشهرت و شهوت وفجایع دیگری چون اینها قرار دارد وذهن نیز فضاهایی جز همین هارا نمی فهمد ونمی شناسد وفراتراز این حریم های بسته را برنمی تابد . ما اغلب  ذهن را مرکز وغایت خویش می پنداریم ، درحالی که انرژی نامحدود دیگری در ما وجود دارد که محدودیت ووابستکی های ذهن  ، با کشف آن انرژی در خود دیگر گریبانگیر فرد نمی شود . ذهن در  فضاهای تاریک هرکسی را گرفتار دوگانگی و تناقض و نتیجتا دوگانه اندیشی و  خوداندیشی  می سازد ودر اسارت کلیشه هایی چون  خوب وبد ، زشت و زیبا ، فقرودارندگی ، گناه و صواب وباید و نباید ها....و.... گرفتار نموده و مارا دچار انحراف و سرگردا نی کرده و در این  افکار واندیشه های متعارض و متناقض ،  بطور مداوم وگریز ناپذیر  دور خود می چرخاند . یعنی ذهن ( به دلیل آموزه های فرهنگی ، باور وعقاید و مسلک و ایدئولوژی های جاری در هر کشوری وکسب و چسبندگی به آنها) حجمی از تعارض و تناقضات گردیده و همگان را در طول عمر خود در چالش خود گرفتار می سازد .و یکی از ترفند و دسیسه های ذهن نیز این است که روپوش واستتاری از باور وعقیده را برروی  گزینه ی انتخابی خود در هرکس نهاده وبافریب دادن ناخودآگاه  فرد ، وی را از درک واقعیت این دوگانگی و درک واقعیت خویش محروم  می سازد ،  وهمچنان فرد را در اسارت خود نگاه می دارد . در حالی که با بچنگ آوردن آن قدرت وانرژی برتر ، هرکس با  رهایی ازاسارت ذهن و خلاصی از این دوگانگی  ، خودرا  ازسرگردانی نجات داده وبه حریم دیگری وارد میشود که درآن به وحدت و یگانگی  ، و یکتاپرستی  و طمانینه و آرامش  مداوم می رسد  . بلی ، ذهن ،  زندان اسارت بشرگردیده واورا در سیاهچال خود به تباهی و نیستی و زوال می کشاند واین مشکل یک سال و یک دهه وچند دهه وچند قرن بشر نیست بلکه به گواه تاریخ مشکل دیرینه ی اوست وتنها راه نجات بشر ورسیدن او به آرامش و سعادت ، آگاهی یافتن نسبت به ماهیت ذهن خود ورهایی یافتن از اسارت آن است . آرامش زندگی هرکس در بی ذهنی اوست . شاید اندیشیدن به این موضوع در ابتدا بسیار چالش برانگیز و  غیر منتظره به نظر بیاید  !.... اما خودآگاهی ست که می تواند سبب آرامش هرکس گردد . وخودآگاهی انگیزه ای  برای رهایی از اسارت ذهن (بی ذهنی ) است . ونفس خودآگاهی یعنی ؛ شناخت ماهیت وساختار ذهن در خود و مشاهده ی عملکرد فکر در خویشتن است . این رویا وخیال و توهم نیست بلکه واقعیت انسان است وظرفیت حقیقی انسان نیزهمین است که دردوران کودکی در تمام افراد وجود دارد .وکسانی که به خودآگاهی می رسند می توانند ، به  کودکی خویش بازگشت  نمایند .
      دربحث خودآگاه و ناخوداگاه ضمیر و ذهن که گفتگوی متداولی ست واغلب آن را به دو بخش خودآگاه و ناخودآگاه  تقسیم می کنند  ، زمانی که به انرژی ونیروی سرشار و ناشناخته ی  در خود چنگ بیاندازیم  میبینیم ؛ ضمیر وحافظه ویاهمان ذهن ما دوبخش نیست بلکه تعارض وتناقضی که در هرکسی ناخودآگاه بر ذهن  غالب است ، وجود همین تعارض وتناقض  ، ذهن را دچار فراز و فرود های سخت و تند و پرتنش  وافت و خیزهایی می نماید ،  که تمام افعال ذهن برای افراد قابل  رویت و دیدن به همین دلیل  نیستند  . ولی ذهن پاک و تزکیه شده  آینه ا ی  بی زنگار است که قابل مشاهده  است  . که همین موضوع  ،  ذهن را  بدون مشاهده ی آن ، در فرد دردوشکل خوداگاه  (باخبر از آن )وناخودآگاه  (بی خبر از آن ) نشان می دهد درصورتیکه ذهن یک بخش قابل رویت و قابل مشاهده است که با تزکیه ی ذهنی در هرکسی قابل شناسایی است . وآنچه در آدمیان فراتراز ذهن ، وجود دارد و هنوز برای اغلب افراد  قابل مشاهده  ودریافت نیست ، همان انرژی سرشار وبیکرانی ست که فعل و عمل آن نیز تنها مشاهده است وقدرت تفکر وتجزیه وتحلیل افکار کارِ ضمیرو ذهن است .  اگر نیرویی گاها ، بطور موقت و  ناخودآگاه  ،  در بعضی افراد بخصوص شاعران ، خودرا نشان می دهد ، این انرژی از فعل وانفعالات همان ذهن است که تحت تاثیر انرژی برتر ومافوق در شاعر بوده ، وبه بیرون سرایت نموده وخودرا نشان داده است ، البته ناخودآگاه وبطور موقت و گذرا .(انرژی برتر در انسان یک قدرت و  نیروی سرشار ومبرا وپاک و سالم است  وهرکس می تواند باتزکیه وتطهیر ذهن یعنی پاک کردن  کامل غبارهای چسبیده بر گُرده ی ذهن ، خودرا از اسارت ذهن خویش خلاص نموده و خودآگاهانه  با نیروی سرشار و پاک و مطهر درونی خود ارتباط بر قرار نماید .  که این ارتباط ناخودآگاه و هراز گاه نیست بلکه بطور پیوسته و مداوم است . 
      ( گوهر خود را هویدا کن کمال این است و بس
      خویش را در خویش پیدا کن کمال این است و بس .... میرزا حبیب خراسانی  )
      آدمی ،  وقتی ازاسارت ذهن خویش رها شود می تواند به ماهیت وچگونگی ذهن خود پی برده وخودرا از خلل های دسیسه ی  ذهن در خویشتن  برای همیشه نجات دهد . تمام حیله ی ذهن ، ترس است که همین ترس و بیم ونگرانی  ، ذهن را درما به تحرک برای خودنمایی و ایجاد ،  و  اثبات  خود وا می دارد . ماهیت واقعی انسان کشف همان نیرو وانرژی در خویشتن است که وصول آن مارا به آرامش می رساند ، اما ذهن به دلیل عدم ادراک آن انرژی وقوت وقدرت اصلی ودست نیافتن به آن ، ناخوداگاه جایگزینی  بدلی و خیالی ، بجای آن انرژی واصل و ریشه ی اصیل ،  آفریده ، ومارا در خود سرگرم و سرگردان ،  بادل بستن به این جایگزین غیرواقعی وخیالی می سازد ، که هرکس ، باید خودرا از این شگرد ذهن در خود رهایی ببخشد وگوهرِ واقعی و حقیقی خویش را در خویش هویدا کند.....  (ان بحث دیگری ست )
      اگرباجدیت ،  باورهایی چون نژاد پرستی ، ملیت گرایی ، همنوع دوستی و امثالهم را در خویشتن بطور عمیق وریشه ای واکاوی نماییم  وبه ژرفای  ذهن وافکار  در خود رخنه  و نفوذ کنیم به روشنی می بینیم که هریک از این انگیزه وعلت ها با صدها علت و انگیزه ی دیگر ، پرده ای برروی قدرت طلبی ، ثروت اندوزی و شهوت پرستی و....و... درما هستند که مارا ناخودآگاهانه دچار خدعه و فریب می سازند . یعنی نفس وماهیت ذهن درهرکسی ناخودآگاه  قدرت طلبی ، مال اندوزی ، نام آوری وشهرت گردیده وترفند ودسیسه از شاخصه های ذهن در هرکسی شده  است. البته این چند گزینه ،  برجسته ترین تمایلات و آرزوها و تمنیات در بشر هستند وگرنه شمارش آنها می تواند بی شمار دریکایک افراد باشد وآنچه را هم ذهن ناخودآگاهانه روپوش این تمایلات  بر میگزیند وافراد را اسیر می کند در افراد بی شمار است. 
      یوسف پیامبر(ع) برای ما شخصیتی آرمانی گردیده است ، شخصیتی آسمانی وفوق بشری که تنها خلا ء پرستشگری را در ما پاسخ می دهد وفرو می نشاند .یعنی ما بدون آنکه واقعیت آن شخصیت والا و بزرگوار را درک کنیم و بشناسیم ، اورا پرستش می کنیم واز آن پیامبر به عنوان یک الگو ونمونه یاد می کنیم . ولی آیا می توان چون یوسف شد ویو سف وار زندگی کرد؟...می گوییم آری .... اما شرط آن باشناخت واقعی خود ، و کشف مشاهده در خویشتن وتقویت آن در خود ، ورهایی از اسارت ذهن /خود برای هرکسی است . ویکایک  معصومین و بزرگان ادیان  نیز هریک برای ما الگویی برای ایجاد این دگرگونی وتحول بنیادین وریشه ای در ما هستند که بروز دگرگونی ، مارا به ادراک شفاف وبی پرده ی آن بزرگان  وشناخت واقعی دین و حقیقت می رساند .
      مشاهده چیست؟...مشاهده ازنظرلغوی یعنی ملاحظه ، معاینه وادراک باچشم سر که امری بیرونی ست وبا دیدن چشم سر میسّر  می شود .....اما آن مشاهده ، یک فعل درونی ست . یعنی ، مشاهده ی ماهیت ذهن وعملکرد فکر در خود ....که این امر با زدودن وپاک کردن ، ومحو غبارهای ذهنی درهرکسی به فعلیت می رسد .  فرد با مشاهده ونگریستن  شفاف وبی مانع و پرده ی  درخویشتن ، تمایلات یاافکار سمّی وغیر واقعی  را که هنوز به فعلیت نرسیده اند را در خود با فعل مشاهده ( دیدن ونظاره کردن درونی در خود ) خنثی و پاک و بی اثر می سازد ... با پاک کردن اندک اندک غبارهای ذهنی وکشف مشاهده در خود  ، می توان مشاهده درونی را درخود نیز تقویت  نموده و تحت کنترل خود درآورد .وقتی با مراقبه وتمرین وممارست مشاهده درونی را در خود به فعلیت رسانده وتقویت نماییم ، پس از مدتی تمرین چون نگاه کردن با چشم ودیدن هرچیز ، مشاهده ی درونی نیز به فعلی عادی برایمان مبدل می گردد. وهرتمایل وتمنا و آرزویی  در ما که بخواهد قبل از آنکه به فعلیت برسد خودش را به ما نشان می دهد و برای به فعلیت رسیدن مارا تحریک ووادار به عمل برای تحقق خود نمی نماید درما خنثی وبی اثر می شود . مشاهده ی درونی ست که مارا از هر اسارتی دور می سازد. با مشاهده فرد از اسارت وخودباختگی به قدرت ، ثروت وشهوت وخودباختگی به هر عامل وانگیزه ی دیگر ، که هر کدام عامل هلاکت ما هستند خودآگاهانه جدا می شویم. وهرگز ، اسیرِ هرتحریک  کور درونی درخویش ،  که نقطه ای غیرواقعی ست نمی شویم ..مشاهده ی  درون ومراقبه از آن  ،  انسانی ترین وبرترین فعلی ست که سبب تزکیه وتطهیر خودآگاه ما می گردد که هنوز اغلب از آن آگاهی و تجربه عملی آن را ندارند ...........بقول سهراب سپهری  ، چشم هارا بایدشست وجور دیگر باید دید...ماوقتی مشاهده ی درونی را درخود باکنارزدن موانع وزدودن غبارها به فعلیت رسانده باشیم دیگر چشم خودرا شسته ایم وچشم سر  نیز مارا اسیر لایه های غبارآلود وتیره وکدر وناسالم ذهن خود نمی سازد ، شفاف وروشن وبی پیرایه هرچیز را می بینیم وهرگز اسیر توهمات وخیالات خام وعوامل فریب دهنده ی بیرونی نمی شویم ..مشاهده است که مارا از هرلغزش وانحرافی ، مصون ودور نگاه می دارد واینجاست که درمی یابیم راز یوسف شدن ویوسف ماندن چیست؟......رازی که باگذشت قرنها شاید ، همچنان ناگشوده مانده است ......مشاهده وتفکر باهم یکی نیستند بلکه دو نیروی مجزا وسوای از یکدیگرند . شماوقتی به دریا خیره می شوید  ، وقتی درقبرستان درمیان قبرها قدم می زنید ، وقتی با فاصله ویا ازقله های بلند نمای شهری را از دور می بینید ، وقتی درنیمه های شب در تاریکی به قرص کامل ماه خیره می شوید در این مواقع ناخودآگاهانه ، فکر در شما غایب است ومشاهده در شما فعال می گردد ،  اگر اندکی آگاهی از ماهیت ذهن وعملکرد فکر در خود داشته باشید می توانید این دگرگونی را به روشنی در خود ببینید . فکر ، بازتاب دانستگی ها واندیشیدن  ماست .  بازتاب افکار مُرده وتجزیه و تحلیل آنها در ذهن است   . دانستگی هایی را که ازدوران کودکی تابه امروز درذهن خود تلنبار  کرده ایم . اما مشاهده  ، هرگز اسیر دانستگی های ما نمی گردد ، بلکه کشف بی واسطه وبی پرده  اقیانوس بیکران وبی نهایتی ست که آن ثمره ی  آگاهی فطری وذاتی ماست . وتنها مشاهده ی صرف است وهیچگونه قضاوت و داوری و تفکری نو و تجزیه و تحلیلی با خود ندارد . اندیشیدن به آن سرزمین بیکران ولایتناهی کارِ ذهن وفکر ماست که این خود پرتره  وسایه ای از حقیقت است وحقیقت نیست . حقیقت ،  ادراک و کشف و دریافتِ لحطه به لحظه ان است که توسط مشاهده انجام می شود وکارِ ذهن/فکر نیست . وبرای کشف حقیقت باید جبرا والزاما ، خودرا خوداگاهانه از ذهن جدا کرد و باغیبت کامل ذهن ، انعکاس نور بی وسعت وبیکرا ن دیگری را در خود کشف می کنیم وبه چنگ می آوریم  ، که آن حقیقت وجودی ماست. 
      بشر هزارا سال است که با این روند زندگی کرده ، روشی از زندگی که صلح در آن نایاب بوده و همچنان این روند مستمر و جاری ست  و تنها آرزوی دست نیافته ی بعضی از شاعران و نویسندگان بوده وهست  . و اندک افرادی نیز باکشف حقیقت خویش در زمانهای مختلف متوجه نفس خطای بشری در زندگی محنت بارش گردیده اند که هنوز برای اکثریت مردم  در جوامع مختلف قابل ادراک ودریافت نیست . و آیا آیندگان  بطور جمعی به این آگاهی و خوداگاهی خواهند رسید تا زندگی پراز رنج و مرارت و ستیز و جنگ خودرا تغییر دهند و باصلح و آشتی و برابری درروی زمین زندگی کنند؟....همانگونه که بارها نوشته و گفته ام این زندگی آرمانی وخیالی یک شاعر ونویسنده ی خیال پرداز نیست بلکه واقعیت فراموش شده و معصومیت از دست رفته ی هرکسی است. اما آدمی در زاویه ی بسته ای در خود گرفتار شده که این حریم بسته و تاریک وغیر قابل انبساط را حقیقت خویش تلقی می کند در صورتی که حقیقت بشر ظرفیت کشف نشده ی  دیگری دراوست ....کشف آن طرفیت وتوانایی نامحدود برای بشر غیرممکن نبوده و نیست وشاید روزی علم هم بتواند پرده از روی این معمای بشر بردارد . 

      ارسال پیام خصوصی اشتراک گذاری : | | | | |
      این پست با شماره ۱۰۸۳۰ در تاریخ پنجشنبه ۲۵ دی ۱۳۹۹ ۰۴:۵۳ در سایت شعر ناب ثبت گردید

      نقدها و نظرات
      مجتبی شهنی
      پنجشنبه ۲۵ دی ۱۳۹۹ ۱۹:۳۷
      خندانک
      قربانعلی فتحی  (تختی)
      جمعه ۲۶ دی ۱۳۹۹ ۱۸:۲۷
      درود برشما استاد ارجمند ناظمی
      بسیار عالی
      وبارزش خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
      شهین عمرانی
      يکشنبه ۲۸ دی ۱۳۹۹ ۲۰:۵۱
      درود

      خندانک خندانک خندانک
      تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.



      ارسال پیام خصوصی

      نقد و آموزش

      نظرات

      مشاعره

      کاربران اشتراک دار

      محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
      کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
      استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
      3