سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

شنبه 1 دی 1403
    21 جمادى الثانية 1446
      Saturday 21 Dec 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        شنبه ۱ دی

        پست های وبلاگ

        شعرناب
        داش مشتی
        ارسال شده توسط

        محمودرضا رافعی (رافع)

        در تاریخ : دوشنبه ۸ دی ۱۳۹۹ ۰۵:۳۱
        موضوع: آزاد | تعداد بازدید : ۴۵۷ | نظرات : ۷

        داش مشتی :
        آدم لوطی مسلکی بود ولی اخمو . حرف او تو محله حرمت داشت ، ولی  پای اوسا کریم که میومد وسط ،  می شد گوله ی نمک و چرب زبونییاش گل می کرد . راز و نیازش هم با بقیه ی  آدما  یه ارزن فرق داشت . اون روز  چون نتونسته بود کاری برای یه مفلس گرفتار  انجام بده  . خیلی دمق بود   خروس خون ، یه راست  فر  خورد  خونه ی پدری  و از پله ها رفت پایین و چپید کنج پستو .  کلاه شاپو رو از سر برداشت و  همینطور که چشاشو به سقف  دوخته بود ، بغض آلود ، گوش چپ خودشو  با دست یغورش محکم گرفت و لرزون به طرف بالا  کشید و  گفت "  بکش اوسا کریم ، هر طور  می خوای بکش رفیق ، ولی  منو نگا ؛ همینطور که داری  می کشی و دلمو ریش می کنی  و اشک مارو درمیاری ، واسه ی این بی مقدار  ، یه بار دیگه  بنده نوازی کن  .  می دونم با این گوش  مالیا می خوایی  به من یه لا قبا ، چیزایی رو  خر فهم کنی  . بیبین با مرام  ،  تا سحر نشده از تو یه  پر و بال عقابی  می خوام  ، چی ؟ می خوام ، یه بار دیگه یکی  از اون درمونده هاتو سر رام  بذاری ، می خوام امشبی با هم بی داد کنیم آ . خوب حالا مشتی  دیگه گوشمو ول کن ،  بذار  برم  .  خرگوشم کردی  بابا ، وفاتو  شکر "  . چشمای خیسشو با دستمال یزدی  ی دور گردنش  پاک کرد و همین که اومد از پستو  بره  بالا ،  مکثی کرد و برگشت یه نگا به تسبیح  هزار دونه ی آقاجونش  کرد که از دیوار طبله کرده  ی پستو  آویزون  بود .  با تبسم  گفت  " بیبین منو ؛ گلو گیر نشو  ، امشب گردگیری داریم برات  ، آره بابا پیری  ...   !!!   
                                                              06 / 10 / 99      #محمودرضا رافعی

        ارسال پیام خصوصی اشتراک گذاری : | | | | |
        این پست با شماره ۱۰۷۸۵ در تاریخ دوشنبه ۸ دی ۱۳۹۹ ۰۵:۳۱ در سایت شعر ناب ثبت گردید

        نقدها و نظرات
        طوبی آهنگران
        دوشنبه ۸ دی ۱۳۹۹ ۰۷:۴۷
        سلام جناب رافعی زیبا دست مریزا
        محمودرضا رافعی (رافع)
        دوشنبه ۸ دی ۱۳۹۹ ۰۸:۳۹
        با سپاس از حضور شما خندانک
        قلمتون پر جوهر خندانک
        شهین عمرانی
        دوشنبه ۸ دی ۱۳۹۹ ۱۱:۱۱
        درود

        خندانک خندانک خندانک
        محمودرضا رافعی (رافع)
        محمودرضا رافعی (رافع)
        دوشنبه ۸ دی ۱۳۹۹ ۱۸:۰۶
        ممنونم بانو خندانک خندانک
        اشعاتون گلباران خندانک خندانک خندانک
        درودها خندانک
        ارسال پاسخ
        قربانعلی فتحی  (تختی)
        دوشنبه ۸ دی ۱۳۹۹ ۱۸:۰۴
        درود برشما جناب رافعی
        زیبا بود
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        محمودرضا رافعی (رافع)
        محمودرضا رافعی (رافع)
        دوشنبه ۸ دی ۱۳۹۹ ۱۸:۰۸
        تشکر می کنم استاد تختی گرامی خندانک
        سپاس از حضور پر مهرتون خندانک
        راهتون پر نور خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        قربانعلی فتحی  (تختی)
        پنجشنبه ۱۱ دی ۱۳۹۹ ۱۸:۲۳
        درود فروان
        عالی بینهایت
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.



        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        1