درود متقابل و عرض ادب وارادت
استادبانو سیده نسترن طالب زاده ارجمندم
بله با کلام ارزنده اتان کاملا موافق هستم
درمورد علم ودرمورد عرفان
در حوض حقیقت رنگی هست که جذب کننده همه هست و کششی بی اراده دارد پس ورود کارسختی نیست البته حوض حقیقت راهی بس دور است و این دوری به اندازه پشت سر هرکسی شاید.
هر وقت،ذهن مان دنبال حقیقت باشد نه خلق آن، پس حقیقت جو خواهیم بودو چنین کسی حتما حقیقت گو خواهد بود.
ازافلاطون و فیثاغورث و جالینوس تا ثنایی و
عطار و مولانا۔
ازبوداییسم و اسلام و هندو و نگرش ودا
همه ازعرفان می گویند۔
دانستنی های انسان از جهان پانزده درصد هست
علم دانستن دانستنی هاست ۔برای عرفان باید
علم را دانست زیرا ازعلم جدانیست۔
تمام زحمات تلاش برای جسم انسان
بوده است
سوادی نیست برای روح جز عرفان ۔
تن آدمی شریف است
به جان آدمیت
نه همین لباس زیبا ست
نشان آدمیت ۔
عرفان دیدنیست نه شنیدنی
رسد آدمی به جایی که به جزخدا نبیند
بنگر تا چه حد است مکان آدمیت
جان انسان و وهم و خیال و گمان و هشتادو پنج درصد نادانسته ها که این هم دراین عرفان هست
دم مزن تا بشنوی ازدم زنان
انچه ناید در زبان و دربیان
دم مزن تابشنوی زان آفتاب
آچه ناید درکتاب و درخطاب
باید درونش رفت تادید
خطاب و کتاب و بیان نیست
قیل وقال نیست در شورو حا،
سعدی می فرمایند
دو کس دشمن ملک و دینند
یکی پادشاه بی حلم
یکی زاهد بی علم
اگرنیست جزاین
خیال و قیاس و گمان و وهم است
و بینهایت سپاس از حضورارزشمندتان
که مایه ی مباهات این شاگرد کوچک است
مهرتان بر جان
هفت شهر عشق را عطار گشت
ما هنوز اندر خم یک کوچه ایم
به گمان کمترین
محبت کوچه اول است
و تقدیم شاخه گل زیر شعر دوستان اولین قدم در این کوچه می باشد.
بعضی از دوستان شما مرتب به این اولین قدم کمترین ایراد میگیرند
در حالی که خودشان کاملا از مرحله مقدماتی پرت و اسیر خود بینی و غرورند
چه رسد به سلوک؟
کمی نصیحتشان کنید