پنجشنبه ۱ آذر
نگاه قضاوتگر ونگاه مشاهده گر
ارسال شده توسط اصغر ناظمی در تاریخ : دوشنبه ۲۶ آبان ۱۳۹۹ ۰۵:۰۵
موضوع: آزاد | تعداد بازدید : ۹۴۶ | نظرات : ۴۳
|
|
قضاوت را اغلب و می توان گفت عموم مردم ، برای خود ، حق اولیه ی زندگی می پنداریم . ومعتقدیم که بدون قضاوت و داوری کردن ، حق هر انتخابی از آدمی سلب می شود . برای انتخاب هر سوژه ای در زندگی مستمر خود اعم از انتخاب شغل ، انتخاب همسر ، انتخاب روش زندگی و محل سکونت ، تجزیه و تحلیل و داوری و قضاوت امری بایسته و اولیه برای هرکسی است . زندگی را وقتی بطور عمیق در هرسرزمینی ، نگاه وبررسی کنیم ، می بینیم ؛ نفس وماهیت زندگی برای هرکسی یک چالش رقابتی است . وانتخاب های این روند زندگی باید با داوری و قضاوت برای هرکسی صورت گیرد . وجدایی از قضاوت وداوری دراین روش وساختاررقابتی زندگی برای هرکسی غیر ممکن است . زمانی که وارد دبستان می شویم وکودکی هفت ساله هستیم ، هنوز ذهن کودک صفحه ی سپید ونانوشته ای ست که گرفتار مقایسه ورقابت نمی شود وتنها فشار خانواده ، کودک را برای گرفتن نمره ی خوب و عالی ویا بیست به تحرک وا می دارد . ذهن کودک صفحه ی سپیدی ست که در آن مقایسه و رقابت وجود ندارد ، برتری جویی وجود ندارد ، کینه و عداوت و دشمنی وجود ندارد . کودک در حال زنگی می کند واسیر گذشته و آینده نیست .کودک ناخوداگاه وبدون نفود فکر واندیشه در خود ، زندگی می کند . کودک بطور ناخوداگاه ، حقیقت محور ، حقیقت نگر و حقیقت جوست . هنوز بادخالت فکر اسیر تجزیه و تحلیل ، وکلمه و واژه ها نگردیده ، کودک ، کودک است و پاک و معصوم .... ولی قدرت شعور در کودک هنوز اندک و ناچیز است . بعداز دوران پاک و مطهر کودکی ، ذهن فرد و به تبع آن ، نگاه وی دچار تجزیه و مقایسه و رقابت ، و قضاوت و داوری می گردد . خانواده کودک در مقام اول ، وجامعه ی محل سکونت کودک در رتبه ی بعد بطور غیرمستقیم و ناخوداگاه ، انتطاری جز همین از فرد را ندارند . ازاینجاست که ذهن هرکسی منبع و گنجینه ی سرشار مقایسه ، رقابت ، داوری ، قضاوت و برتری جویی و پیشی جستن می شود . ونگاه مملوشان که برخاسته از تفکر آنان است آلوده به تمام این پدیده هاست . حال سوال این است ، آیا ما می توانیم ، نگاهی بدون قضاوت داشته باشیم ؟ درصورتی که رشد و پویندگی وبالندگیِ تاحال وتاامروز خود را درگروِ همان قضاوت و داوری می بینیم ؟... قضاوت وپیش داوریِ ذهن ، مارا از مشاهده جدا می کند ، وذهن ونگاه قضاوت گر ، نگاهی آلوده است که مارا از کشف حقیقت دور می سازد . اگر بخواهیم بدون پرده با حقیقت وجودی خویش ارتباط برقرار نماییم ، باید ذهن و نگاه را در خود از پیش داوری و قضاوت کاملا بر حذر داریم . قضاوت ، همان پیش دستی و نفوذ بیجای ذهن/فکر در یکایک اعمال ماست که همان مانع نفوذ ما به اعماق وریشه گردیده و مارا از کشف وادرا ک حقیقت دور می سازد . ذهن ما که مرکزی قضاوت پیشه در ما شده ، دچار عارضه ای گردیده که بعداز دوران کودکی مارا اسیر نموده است . زمانی من می توانم به حقیقت وجودی خود دست بیابم که خودرا از اسارت ذهن علیل ودردمند رها کرده باشم .
چرا ذهن در هرکسی دچار برانگیختگی ونتیجتا جبهه گیری وتقابل و تهاجم افراد در برابر افراد می گردد ؟ گفتیم ، ذهن درکودکی درافراد سپید و نانوشته ومبرای از تمام خصوصیاتی ست که افراد در بزرگسالی یعنی از زمان نوجوانی به بعد دارند که بهتراست بگوییم گرفتار جبریِ آن شده اند . ذهن کودک گرفتار "خود" نیست ، "من " دراو شکل نگرفته ، ذهن کودک "مالکیت" را نمی فهمد ، قیاس و رقابت را نمی فهمد . و به همین دلیل ذهن کودک هنوز تجزیه نگردیده ، چند شاخه نشده و کاملا سالم است . ودچار هیچ واکنشی دربرابر عوامل بیرونی نمی شود . اما ذهن بزرگسال که در آن "خود " بطور نااکاهانه وناخواسته شکل گرفته واسیر ناخودآگاه "من " گردیده . که هردو یک تعبیرِ خیالی هستند وهیچ ارتباطی با حقیقت وجودی افراد ندارند ، باشنیدن یک حرف ، یک پیام ویا یک عمل مخالف ، از دیگری دربرابر وی تحریک گردیده وفرد را دچار سوئ تعبیر می نماید ، که جبهه گیری و تقابل و انتقام بعداز آن در فرد بوجود می آید . وهمین عامل ، به شکل انتقام دررفتار وگفتار ویادر عمل ، فرد را وادار به این اعمال می سازد . ذهن منِ نوعی دچار انحراف وخطای پندار است که همین پیله ی القاییِ به ذهن مرا دچار چالش کورِ جبهه گیری و تقابل و انتقام می سازد . ووقتی عمیق نگاه کنیم همین روند زندگی غالب افراد در زمین است . هنوز اکثریت مردم درروی کره ی زمین ، جز ذهن خودرا نمی فهمند وحتی بسیاری با تحصیلات آکادمیک و دانشگاهی سرسختانه ، خودباخته و دراسارت ذهنِ کور و منجمد وبسته ی خود هستند وتمام فرامین زندگیِ رقابتی وپراز چالش آنها ، از طریق ذهن به آنها اعمال می گردد ، در حالی که می بینیم ، حقیقت وجودیِ انسان جدای ازفرهنگ و عقیده وباورها ونفوذ سخت آنها برروی یکایک افراد چیز دیگری ست . بسیاری از افراد وقتی همین مقاله ی دست وپا شکسته وناقص را می خوانند ، دچار جریحه دار و زخمی شدن ذهنِ خود (خود و منِ شکل داده ی در خود ) می شوند ودچار چالش قضاوت ، می خواهند سر بر تن نویسنده ی این متن نباشد . اما برای بسیاری از افراد نیز نگاشتن این واقعیت قابل درک و فهم است وبا خواندن آن سراپا گوش می شوند وهرگز اسیر پیشداوری و قضاوتِ انتقام گیرنده نمی شوند اینگونه افراد باخواندن همین متن ناخودآگاه گره های زیادی در ذهنِ آنها گشوده گشته وبا آن احساس آرامش می نمایند . اینگونه افراد هستند که ذهنی باز وروشن دارند و می توانند باصبوری با مطالعه ی کتابها ی خودشناسی ، خودرااز بقیه ی گره های ذهنی به تدریج خلاص نموده وبه رهایی دست بیابند .
بلی ، حقیقت انسان این است و آدمی قرنهاست که از ماهیت و اصل وریشه ی واقعی خود ، ناخودآگاهانه دور ودور شده ، و کشف این واقعیت وجودی سرزمین آرامش و امنیت و راحتی و بی دغدغه گی و بی استرس و بی اضطراب بودن هرکسی است .
باز می گردیم به همان مطلب ابتدا ، نگاه با قضاوت ونگاه بدون قضاوت در میان افرا در هرسرزمینی . نگاهی که فاقد قضاوت باشد نگاهی مشاهده گر است که گرفتار هیچگونه چالشی نمی شود ، عریان وشفاف و بدون پرده و استتار همه چیز را می بیند وتاژرف و عمق تمام پدیده های هستی بسته به دانش اکتسابی که فرد دارد نفوذ می نماید . نگاه بدون قضاوت موانعی را که ذهن ایجادگر آنهاست ، دربرابر خود نمی بیند . چون مانعی برایش وجود ندارد ، مانع همان ذهن بوده ولی فرد خودرا آگاهانه از خودباختگی واسارت ذهن خویش نجات داده است . وبی حجاب و بی پرده هرچیزی را می نگرد . بد نیست به این نکته توجه داشته باشیم ؛ که چشم ما حکم یک دوربین را دارد وفا علی که توسط دوربین فعل مشاهده را انجام می دهد ، ذهن است . چنین ذهنی ، قاضی قضاوت و پیشداوری نیست و عمل خالص وناب مشاهده (دیدن) را انجام می دهد . هیچگونه خللی در مشاهده ی ناب وصره ذهن وارد نمی شود و ذهن ، شفاف وواضح وروشن همه چیز را می بیند . نگاه بدون قضاوت ، نگاهی ست که تمام دردهای جوامع بشری را می بیند ، ریشه وعلت تمام آنهارا می بیند ( ذهن شرطی در آدمیان ، عامل همه ی درد و زخم هاست ) وراهی نیز برای درمان وشفای دردها وجود ندارد ، مگر آنکه ذهن در هرکسی تزکیه و تطهیر و پاک شده باشد . وگرنه مبارزه با دردها و عوامل بروز آنها ، وبا ناهنجاری و نابسامانی های اجتماعی ، همچنان ناخودآگاه ، فربه کردن ریشه ای دیگر برای بروز درد ها وایجاد مجدد ناهنجاریهاست . ودرخاتمه تا یکایک آدمیان تغییری ریشه ای وبنیادین در خود بوجود نیاورند ، تمام زخم و آلام ودردها برجای خود باقی خواهد بود . جامعه ی آرمانی ومدینه ی فاضله برای یکایک مردم در زمین زمانی محقق خواهد شد که آگاهی مردم در زمین به مرز این دگرگونی و تحول رسیده باشد . چون هنوز اکثریت افراد در یکایک کشور ها به این آگاهی نرسیده اند ، درهرکشوری لاجرم باید بستر وزمینه ی دگرگونی و تغییر و تحول برای یکایک مردم بطور خوداگاه وناخودآگاه مهیا گردد .
|
ارسال پیام خصوصی اشتراک گذاری :
|
|
|
|
|
این پست با شماره ۱۰۵۹۵ در تاریخ دوشنبه ۲۶ آبان ۱۳۹۹ ۰۵:۰۵ در سایت شعر ناب ثبت گردید
نقدها و نظرات
|
باسلام وعرض ادب برشماشاعر فهیم و بزرگوار | |
|
سلام دوست بزرگوارم جناب فتحی ممنون از شما | |
|
سلام بانوی گرامی فضای قضاوت در ما ، منبعی کور ومبهم و خیالی ست که عامل رفتار واعمال متناقض بشر همین فصای توهمی ست ، وهرکس آن را در پشت باوری فرضی و ایده آلی از چشم خود پنهان نگاه می دارد ، تا آن را روشن نبیند ...وآیا انسان دچار فریبی در خود نیست که آن را حقیقت خویش تلقی می کند ؟.... | |
|
سلام وعرض ادب برشمابزرگوار | |
|
بله موافق هستم که خوب در ادبیات اسلامی از این تمرین و ممارست در قرآن سوره مبارکه شمس به اسم تزکیه نفس اسم آورده شده است که کاملا منِ حصولی را به حضور میکشاند. استفاده کردم استاد عزیز | |
|
و اما قضاوت... قضاوت ریشه ی عمیقی در تفکرات اعتقادات و اندیشه های یک فرد دارد که از کودکی در ناخودآگاه یک کودک شکل میگیرد و ناهنجار های رفتاری را به وجود میآورد درودها بانوی گرامی واندیشه مند دربالا به مطلب مهمی اشاره فرمودید ؛ قضاوت ناهنجاریهای رفتاری را بوجود می آورد .... بلی ، حرف همین است ...اما علت ودلیل وریشه ی قضاوت درچیست ؟ .... بلایی که قرنها گریبان بشر را گرفته ، منیت و خودمحوری و خودبینی و خودخواهی اوست و انانیت سبب تمام کج رفتاریهای بشری ست ....وآنچه نیز زمین را تفکیک و تقسیم و مرزبندی و بشررا تقسیم ودرجه بندی می کند ، و خالق نیک و بد و زشت و زیبا می شود ، قضاوت کور بشراست وباعث آفرینش سلاحهای ویرانگرو مرگ بار ....پس عامل تمام مصیبت ها "منیت" است وتا این بلای دیرین از بشر جدا نشود ، مصیبت همچنان پابرجا وباقی ست . واما انچه می تواند یکایک آدمیان را ازاین فلاکت نجات دهد ، مشاهده ی ناب و شفاف در خویشتن ودر اعمال و رفتارخویشتن است که این مشاهده از هر قضاوتی بدوراست ، ووقتی مشاهده ی بدون قضاوت و پیش داوری در کسی وجود داشته باشد ، دیگر عاملی برای بروز وبوجود آمدن ناهنجاریهای اخلاقی و اجتماعی و تنش های کور پیامد آن گریبانگیر فرد نمی گردد وجهان عرصه ی امن و راحتی برای یکایک افراد است .... | |
|
درود مهربانو بند آخر شازده کوچولو عالی بود و همچنین متنتون در واقع حرف استاد هم منظور کنکاش و قضاوت در مورد خودمون هست☺🌷🌷🌷 خودمون با خودمون | |
|
سلام مجدد احسنت جناب ناظمی ارجمند 🌷🌷 و اما منیت... درست فرمودید منیت معصیت است. انسان ها باید غرور و منیت درونی را کنار بگذارند... این گونه دنیا زیبا خواهد شد این که انسان ها از دریچه ی دیگران به هرچیزی نگاه کنند و به انسان های دیگر وصل شوند
آن وقت درون حساس و شکننده ی یک انسان را با تمام احساساتش را حس خواهند کرد و این تجربه ی بی نظیر صمیمیت و انسانیت اصیل است
و ما باید خودمان را بسازیم و مسیری را طی کنیم که پر از تبسم خدا و تمنای عشق است
مسیر و راهی که تهی باشد از منت منیت دروغ و ریا...
《رسالت من از عشق می آید
تا در اتاق سایه روشنم
گرفتار خودبینی آیینه نشوم
من باید خودرا بیاویزم بر مهربانی
سیب را نبینم خوشتر از گلابی》
زنده باشید استاد گران قدر 🌹🌹🌹🌹 | |
|
سلام مریم عزیز و مهربان🌹🌹🌹 | |
|
درود سارای عزیزم بله همین طور است گلم : | |
|
منیت وخودمحوری در بشر یک معصیت و گناه نیست بلکه یک بیماریِ مهلک ووخامت بار است بسیار ویرانگرتراز بیماری کرونا و کووید ۱۹ که امروز گریبان بشررا گرفته وجوامع بشری را گرفتار ترس و خوفی جانکاه نموده ، که نتیجه ی آن بیماری (خودمحوری) تفرقه و جدایی ، نزاع های خانوادگی ، درگیریهای اجتماعی و جنگهای خانمانسوز می گردد ، روابط قهر آلود و خشونت بار مردم با یکدیگر به دلیل انانیت و الینه بودگی و خودمحوری آنهاست وتنها راه نجات بشر برای رهایی از این مصیبت رسیدن به خودآگاهی ست واین بلای بشری با شناخت واقعی خویشتن خود دست از سرهرکسی بر می دارد ...... | |
|
مهم ترین آسیبی که بسته های فکری به ذهنوارد میکنند پایین کشیدن کرکره ی اندیشدن در فرد است و همه چی ، خیلی وقت پیش در ذهن او به دو جبهه خوب و بد تقسیم شده است برای همین است که اندیشیدن دردناک است ..... به مطلبی اشاره فرموده اید که گشودن آن راز بسته ی ما آدم هاست ، درمطلب بالا ابهامی وجود دارد ، وپرسشی که بوجود می آورد این است ، چرا بسته ها ی فکری در هرکسی اندیشیدن را دروی محدود می کند ؟.... وچرا اندیشیدن برای فرد دردناک می گردد ؟....و به همین دلیل از اندیشیدن درست فرد دوری می جوید . این ابهام را هرکسی باید در خود بجوید وبه پاسخ درست وواقعی برسد ، وگرنه هرکسی وهر کتابی وی را دچار انحراف ومسخ شدگی می نماید .....در پاسخ می گویم ؛ آنچه در ذهن ناخودآگاه وجود دارد وبه بسته های فکری چسبیده و فرد را از اندیشیدن و مشاهده ودیدن خود محروم می سازد همان (خود) است که از دوران کودکی به ذهن ما تحمیل وبرگرده ی آن سوار شده است ....برای رهایی از چنگال شوم و آهنین خود ، باید عمل وفعلِ مشاهده در خود را در خود پاک سازی و تقویت کنیم ، که بااین فعل مشاهده ی خالص و ناب بری از قضاوت ، می توانیم (خود) را در ضمیرخویش ، دیده وبا همین دیدن آن را متلاشی و خنثی کنیم . وراه درست وسالم اندیشیدن را برای خود با محو خود باز کنیم ..... | |
|
آدمی ، قرنهاست ناخودآگاه در بن بست چالشی گرفتار شده که هرکسی جنگ طلب و صلح اندیش ، جبرا مجبور به حفظ وبقای خود در خویشتن است واین چالش کور و تاریک ، وتیره اندیش هرکسی را به میلِ خود برای حفظ و استمرار و دوام خود به هرسویی هدایت می کند . "خود " تکیه گاه وپناهگاه امنی برای هرکسی گردیده ویا هرکسی برای خود چنین پناهگاهی ساخته که جرات و جسارت درهم شکستن وویران کردن آن را ندارد . اما نفس و ماهیت این چالش /خود توهم و خیال و رویا ست وبرای بقا ودوام مداوم خود از هیچ فعلی مهر آمیز یا خشونت بار و قهری ابا یی ندارد ، این نقطه ی مرموز وتاریک پاگرفته در ذهن ، به مدد خودآگاهی ( شناخت ماهیت ذهن و رویکرد ورفتارهای ذهن ) درخود برای هرکسی قابل شناسایی ست وباشناخت درست این نقطه ی کور هرکسی می تواند خودرا ازاسارت آن نجات داده و در آرامش زندگی کند ...... | |
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
بربانوی گرامی
ممنون از شما
2: