سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

شنبه 3 آذر 1403
    22 جمادى الأولى 1446
      Saturday 23 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        شنبه ۳ آذر

        پست های وبلاگ

        شعرناب
        بررسی وزنی و اندکی مضمونی در یک غزل
        ارسال شده توسط

        غلامحسین جمعی

        در تاریخ : سه شنبه ۱ مهر ۱۳۹۹ ۰۳:۱۰
        موضوع: آزاد | تعداد بازدید : ۸۹۶ | نظرات : ۵۴

        شاعر: طاهره حسین زاده ( کوهواره)
        شعر: خطِ قرار
        نویسنده : غلامحسین جمعی
         
        همراه عزیزانم به  اتفاق غزل را با هم می خوانیم تا بهتر درکوران کار قرار بگیریم
         
        خطِ قرار
        وقتی سکوت می کنی ؛ بُغضَم هَوار می کِشَد
        قلبم مُدام حرفِ تورا با تب به دار می کِشَد

        چَشمانِ من (باران نَفَس ) در خلوتی سرد و خَموش
        گرمای دیدارِ تورا هِی انتظار می کشد

        دست و دلم ، بر هیچ کار ، دیگر ندارد رِغبَتی
        از دستِ این نقّاشِ هِجر ... خود را چو یار می کِشَد

        اُنسی که بامَن هَمرَه است ؛ بر سطحِ جاده ی غَمَم
        عشقِ تو را ، قَدَم قَدَم ، خطِ قرار می کِشَد

        نقشِ سپیدی می زَنَد بر لوحِ روحَم جانِ دوست
        یاسِ لطیفِ هَستی ات ... عطرِ بهار می کِشَد

        راهی شدن ... جاری صفت ... کُلاً به ذاتِ رودهاست
        از کوهوارِ مِهرِ توست ... دل آبشار می کِشَد
         
         
        قبل از اینکه به مضمون و آرایه های هنری این غزل بپردازم
        به انگیزه ای که باعث نقد این اثر شد می پردازم ، عزیزبزرگواری روی این غزل، کامنتی گذاشته بودند و وزن عروضی آن را
        ( مستفعلن / مستفعلن / مستفعلن / مستفعلن ) می دانسته و یکی دومورد هم ایراد وزنی گرفته بودند .
        در حالیکه
        1 ــ اولین مصرع (  وقتی سکوت می کنی ؛ بُغضَم هَوار می کِشَد)
        که بدون استفاده از اختیارات شاعری
        ( مستفعلن / مفاعلن / مستفعلن / مفاعلن ) می باشد
         
        2 ــ  وزن آن را ( مستفعلن / مستفعلن/ مستفعلن / مستفعلن)
        دانسته بودند
         
        3 ــ با توجه به اینکه ارکان فوق را متحدالارکان می دانستند متوجه نشدم چراآن را وزن دوری قلمداد کرده بودند .
         
        4 ــ اکثر منتقدان و اهل ادبیات تا کنون معتقدند که وزن دوری معمولا در ارکان متناوب الارکان رخ می دهد ویا حداقل اکثرا چنین باوری دارند ، گرچه این خرد باور دارم چنانچه وزن متحدالارکان به شکلی باشد که خصوصیات دیگرِ وزن دوری را دارا باشد ، می توان در انتهای نیم مصرع هایش از اختیاراتی که در انتهای هر مصرع داریم نیز بهره برد و ازهجای کشیده که البته هنوز مورد مناقشه است. سود جست.  که اگر عمری باشد تحت عنوان مطلبی جداگانه به سایت خواهم داد تا دیدگاه دیگر عزیزان را نیز بدانم بلکه با تبادل اندیشه به نتیجه ای برسیم . لذا بر آن شدم تا با بررسی بیشتر ببینم سهوشان در کجا رخ داده است.
         
        وقتی سکوت می کنی  ؛  بُغضَم  هَوار  می کِشَد
        (وق/تی/ س/ کو)(ت/ می/ ک/ نی)( بغ/ ضم/ ه/وا )( رُ/می/ک/شد)
        ( ـــ ـــ د ـــ ) ( د ـــ د ــــ ) ( ـــ د ــــ د )( د ــ د ــ )
         اگرتقطیع این مصرع را بدون اختیارات شاعری اعم از زبانی و وزنی ودیگر اختیارات از جمله ( اشباع ــ تسکین ــ قلب ــ ابدال )، ملاک قرار دهیم،
         
        1 ــ موقتا می توان وزن عروضی آن را بدون استفاده از اختیارات  چنین تصور کرد.
        ( مستفعلن / مفاعلن / مستفعلن / مفاعلن )
         
        2 ــ اگر در رکن اول هجای (دوم و سوم) را قلب ( جابجا ) کنیم و همین عمل را نیز در رکن سوم با همین مشخصات انجام دهیم، خواهیم داشت( ـــ د ـــ ـــ) ( د ـــ د ـــ ) ( ــــ د ــــ ــــ )( د ـــ د ــــ )
        ( فاعلاتن / مفاعلن / فاعلاتن / مفاعلن ) باز هم متناوب الارکان است.
         
        3 ــ اگردر رکن دوم و چهارم هجاهای اول هر رکن را اشباع  
        (هجای کوتاه را به بلند)  تبدیل کنیم، خواهیم داشت
        ( ـــ ـــ د ــــ )( ـــ ـــ د ــــ) ( ــــ ـــــ د ــــ )( ــــ ــــ د ــــ )
         ( مستفعلن / مستفعلن / مستفعلن / مستفعلن )
        که یک وزن متحد الارکان است .
         
        4 ــ اگر در( رکن دوم و چهارم ) هجای ( دوم وسوم ) را قلب
         ( جابجا ) کنیم وزن این مصرع چنین خواهدشد.
        ( ــــ ــــ د ـــ )( د  د ـــ  ـــ ) ( ـــ ـــ د ــ )( د د ـــ ـــ )
          ( مستفعلن / فعلاتن / مستفعلن / فعلاتن )
          که باز یک وزن متناوب الارکان است
         
         چون با این همه امکان تغییرات، نمیتوانیم حکم قطعی صادر کنیم لذا
        بطور قطع و یقین می توان گفت که با تقطیع مصرع دوم نیزکه امکان دارد حالات مختلفی داشته باشیم و نتوانیم راحت به نتیجه قطعی برسیم ولی احتمال داد یک گام به نتیجه گیری درست تر نزدیک شویم .پس با هم به تقطیع مصرع دوم می پردازیم

        قلبم مُدام،  حرفِ تورا،  با تب  به دار می کِشَد
        ( قل/ بم/ م/ دا)(م/حر/ فِ/تو)( را/ با/ تب/ ب)( دا/ رُ/ می/ کشد)
        ( ـــ ـــ د ـــ )( د ـــ د ـــ )( ـــ ـــ ـــ د) ( د ـــ د ـــ )
        در این تقطیع چون در رکن سوم ( سه هجای بلند پشت سرهم هستند) و یک هجای کوتاه هم اضافه دارد بدون تغییرات نمی توان برایش نامی پیدا کرد و یا این خرد قادر نیستم وتا حالا ندیدم . وهمین امر کافیست که بگوییم حتمن لازم است از اختیارات سود برد و مثلا هجای سوم و چهارم را فقط قلب کرد تا به( مستفعلن)  برسیم و با همین تغییربه یکی از اوزان ذکر شده در قبل خواهیم رسید . پس خواهیم داشت
        ( ـــ ــــ د ــــ)( د ـــ د ــــ ) ( ـــ ـــ د ـــ )( د ـــ د ــــ )
        ( مستفعلن )( مفاعلن ) (مستفعلن ) ( مفاعلن )
        حال اگر این مصرع دوم را  ملاک قرار دهیم  احتمال دارد همین وزن اصلی باشد، اگر بپذیریم که معمولا (بیت اول) به شاعر الهام می شود ویا ناخداگاه شاعر در سرودنش سهم بیشتری دارد . چون در مصرع دوم نیز فقط یک تغییرداریم.  با این حال برای اطمینان بیشتر به سراغ بیت دوم نیز میرویم
         
        ( چَشمانِ من (باران نَفَس ) در خلوتی سرد و خَموش
        گرمای دیدارِ تورا هِی انتظار می کشد)
         
        چشمان من ( باران نفس) در خلوتی سرد و خموش
        ( چش/ ما/ ن / من) ( با / ران/ ن/ فس)( در/ خل/ و/تی)( سر/ دو/ خ/ موش)
        ( ـــ ـــ د ـــ )( ـــ ــــ د ــــ )( ـــ ـــ د ـــ )(ــــ ـــ د ـــ )در این حالت اگر فقط در رکن چهارم با توجه به سکوتی که بعد از ( دو) در خوانش ایجاد می شود مثل سکوت در موسیقی که یک نت تلقی می گردد، آن را یک هجای بلند درنظر بگیریم به وزن
        ( مستفعلن / مستفعلن . مستفعلن / مستفعلن ) خواهیم رسید
        حال چه باید کرد؟
        آیا به همین تغییر اکتفا کنیم و وزن فوق را بپذیریم و بگوییم که وزن شعر متحدالارکان مستفعلن است ویا متناوب الارکان ( مستفعلن مفاعلن )؟بهتر است عجله نکنیم و مصرع دوم بیت دوم را نیز تقطیع کنیم تا ببینیم چه پیش می شاید
         
        (گرمای دیدارِ تورا هِی انتظار می کشد)
        ( گر/ ما/ی/ دی)(دا/ ر/ تُ / را)( هی/ ان /تِ/ ظا)(رُ/ می /ک / شد)
        ( ـــ ــــ د ــــ)( ـــ د د ــــ)( ـــ ــــ د ــــ )( د ـــ د ــــ )
        در این مصرع اگر در رکن دوم ( ـــ د د ـــ ) عمل قلب را انجام دهیم خواهیم داشت ( د ـــ د ـــ ) و در کل وزن عروضی خواهد شد.
         ( مستفعلن / مفاعلن / مستفعلن / مفاعلن ) می گردد،
         
        تا اینجا هم امکان وزن متحدالارکان ( مستفعلن )وجود دارد، هم وزن
        متناوب الارکان( مستفعلن مفاعلن )
        پس باید بقیه ابیات را نیز تقطیع کردو دید در کدام وزن از اختیارات کمتری استفاده شده است و همان وزن را ملاک قرار داد .
         
          ولی همواره نمی توان گفت که با اولین مصرع ویا حتی بیت مطلع می توان به وزن اصلی شعر رسید. زیرا ممکن است شاعر از اختیارات لفظی، وزنی و دیگر اختیارات سود برده باشد. لذا برای اینکه ببینیم آیا وزن اصلی کدام است لذا سزاواراست ابیات دیگر را نیز تقطیع کنیم تا به نتیجه قطعی برسیم  
         
        وزن عروضی این مصرع چنین است ( مستفعلن )( مفاعلُ)( مستفعلن ) ( فاعلاتن )
        اگر این مصرع دوم را با مصرع اول مقایسه کنیم .
        مشاهده می شود در رکن دوم و سوم و چهارم با هم اختلاف دارند.
         از آنجا که بعد از تقطیع باید یا به ارکان ( متحد الارکان، که همه ی رکن ها یک وزن دارند) ویا (متناوب الارکان، که رکن ها یک درمیان با هم یکی هستند) برسیم . چه باید کرد؟ دکتر شمیسا بر این عقیده اند که پیشینیان ما واقف نبودند که ما درعروض ( مختلف الارکان ) نداریم . و از آنجایی که شعر دارای یک نظم خاصی می باشد لذا بهتر و شاید لازم باشد ارکان نیز از یک نظم خاصی نیز برخوردار باشند .
        چَشمانِ من  (باران نَفَس )  در خلوتی سَرد و خَموش
        (چش ــ ما ــ نِ ــ من )(با ــ ران ــ ن ــ فس )( درــ خل ــ وــ تی)( سرــ دُ ــ خَ ــ موش) مستفعلن مفاعلن ــ مستفعلن مفاعلن
        در رکن دوم هجای اول کوتاه می شود و در رکن چهارم عمل قلب صورت می گیرد  
        گرمای دیدارِ تورا  هِی انتظار  می کِشَد
        (گر ــ ما ــ ی ــ دی)(دا ــ ر ــ تُ ــ را )(هی ــ ان ــ تِ ــظا)( رُــ می ــ کِ ــ شم)
        مستفعلن مفاعلن ــ مستفعلن مفاعلن
         
         
         
        دست و دلم  ، بر هیچ کار  ،  دیگر ندارد رِغبَتی
        (دس /تو/ د / لم)(بر/ هی /چُ /کا )( ر/ دی / گر/ن)( دا / رد/ رغ /بتی)
        ـــ ــــ د ـــ )( ـــ ــــ د ـــ )( د ـــ  ـــ  د)( ـــ ـــ ـــ ـــ)
        در این مصرع اگر بخواهیم با اختیارات به یکی از دو وزن برسیم به تغییرات زیادی نیاز است که بهتر است مصرع این تغییرات را درخود مصرع بدهیم مثلا
         
        بر هیچ کار دیگری رغبت ندارد دست ودل
        برــ هی ــ چُ ــ کا)( رــ دی ــ گَ ــ ری)( رغ ــ بت ــ ن ــ دا)( رد  ــ دس ــ تُ ــ دل)
        که بدون استفاده از اختیارات به وزن عروضی زیر می رسیم
        مستفعلن مفاعلن ــ مستفعلن مفاعلن
        رغبت ندارد دست ودل بر هیچ کار دیگری
        (رغ / بت /ن / دا)(رد / دس / تُ / دل)(بر/هی / چُ /کا )(ر ــ دی ــ گ ــ ری)
        ( ـــ ـــ د ـــ )(ـــ ـــ د ـــ )(ــــ ـــ د ـــ )( د ـــ  د  ـــ )
        دراین مصرع فقط در رکن چهارم هجای اول باید اشباع شود تا به وزن ( مستفعلن /مستفعلن / مستفعلن/ مستفعلن ) برسیم  
         
        چنانچه عمل تقطیع را باز هم انجام بدهیم باز امکان هر دو وزن میسر است. و نیازی هم به ادامه ی آن نیست .
        نتیجه ای که تا اینجا می توان گرفت این است که شاعردر بین تعلقات
        خاطر داشتن به (مضمون) که در تصویرو ترکیبات و آرایه های هنری ریخته می شود و ساختار بیرونی شعر که وزن عروضی سلیس تر و شسته رفته تر است . هنوز در نوسان است. و این باور باعث گردیده
        که در شعر اعوجاج های ناخواسته ای بوجود بیاورد و بهتر است که هرچه سریعتر تکلیف خودشان را مشخص کنند . این خصوصیات در قیاس با حافظ و مولانا هم دیده می شود حافظ ضمن با ارزش دانستن مضمون و احترام به جوشش ، حتی در حدّ سواس بارها و بارها اشعار خود را ویراستاری می کرده است و یکی از اختلافات درنسخه های اشعارش نیز علاوه بر دخالت خطاطات و یا حافظه ی نقالانش همین تغییراتی است که به مرور زمان به دست خودش صورت پذیرفته است. چون برای  فرم و ساختار شعر نیزاهمیت زیادی قایل بوده است. در حالی که مولا نا بیشتر به جوشش و بداهه ها و مضمون اهمیت میداده است . و حتی ابایی هم ندارد که بخاطر شیفتگی به شیخ صلاح الدین زرکوب که فردی عمی و کم سواد بود و بعد از غیبت شمس جای او را نسبتا پر کرد بجای ( قفل) در شعرش بگوید (قلف)چون این لفظ را صلاح الدین بکار می برده است! شاعر این غزل گرچه بیشتر
        اشعار مناسبتی و ارزشی و.گاها مداحه ای دارند و به ناچار استفاده از کلمات ارزشی و سنتی و اساطیری و اسطوره ای و تلمیحات فراوان دیده می شوند ولی در خیلی از موارد نیز زبانشان امروزی است و از
        کیسه ی ارزش نهفته در واژه ها ارتزاق ادبی نمی کنند و خود دست به ارزش آفرینی می زنند و نشان داده اند که دغدغه ی ترکیب و تصویر و استعاره سازی دارند در همین غزل نیز دیده می شود
        (باران نَفَس ــ خطِ قرارـــ یاس لطیف هستی ــ ذاتِ رودها ـــ کوهوارمهر و .....)
        دیگرکارهای زیبایشان این است که پارادوکهایشان دارای فضای بیشتری هستند و مثل ( خوب وبد ـــ شب و روز ــــ زشت و زیبا ـــ
        سردو گرم . آزادی و اسارت و .....) به شکلی که هردو درآعوش هم باشند تا به چشم بیایند نیست بلکه هرکدام در جمله و یا نیم جمله ها ضمن اینکه استقلال خود را دارند در یک پیوستگی مطلوبی ایفای نقش می کنند مثل ( سکوت و هوار ) در این مصرع  (وقتی سکوت می کنی ؛ بُغضَم هَوار می کِشَد) و زیبا تراینکه خود بغض و هوار نیز بازهم پارادوکس اند. شعر کلا سیال است و دارای دینامیک . واین مطلب حتی در بیت آخری مشهود است
        (راهی شدن ... جاری صفت ... کُلاً به ذاتِ رودهاست
        از کوهوارِ مِهرِ توست ... دل آبشار می کِشَد)
        وشامل فقط رودها که خود سیالند نمی شود بلکه کوه را نیزدربر می گیرد که زایش آبشار را در پی دارد.
         
        گرچه در نوشته هایم روی سروده های عزیزان بیشتر شکلی و فرمی و ساختاریست و با احترام به مضمون، بیشتر به چگونه گفتن تا چه چیزی را گفتن اعتقاد دارم. وباورم این است که گفتنی ها را در طول تاریخ گفته اند و سرودنی های مضمونی را نیز همچنین. پس بهتر و سزاوارتر است که گفته های پیشنیان را در صورت و چهره ای  زیباتری بیان نماییم ویا به قول حافظ ماهم بعضی از اشعار را حداقل باچندین روایت بخوانیم، دراین غزل  در بعضی مواقع شاعربا تبهری خاص تصاویر چند بعدی را ترسیم میکند که شاید لازم باشد به آنها نیز توجه بیشتری گردد. تا در حق مضامین متنوعی که در یک تصویر خودنمایی میکند ظلمی روا داشته نشود . برای نمونه و جلوگیری از دراز گویی و اطاله کلام ، همین مطلع غزل را باز میکنم
        ( وقتی سکوت می کنی ؛ بُغضَم هَوار می کِشَد
        قلبم مُدام حرفِ تورا با تب به دار می کِشَد)
        درمصرع اول همانطور که گفته شد علاوه بر زیبایی های نهفته در پارادوکس ویا همان تضادهای بکار رفته و هنرنمایی های آن کلمه ی سکوت است . که در ارتباط با کل مصرع بارو بارم هایی به شرح زیر دارد
        1 ــ سکوت بخاطر نداشتن حرف
        2 ـــ سکوت بخاطر اینکه نمی خواهد حرفی بزند
        3 ــ سکوت بخاطر اینکه اجازه ندارد حرفی بزند
        4 ــ سکوت بخاطراینکه نمی خواهد نیتش لو برود
        5 ــ سکوت بخاطر مصالح و شرایط اجتماعی
        6 ــ سکوت بخاطر اینکه مخاطبش را لایق نمیداند
        و یا شرایط مطلوب نیست و........
        و در مقابلش هوار کشیدن است نیز به این معنی است که
        مخاطبش با هرکدام از این دلایلی که بر شمردم مخالف است
        وآن هم نه اینکه فقط صدایش فقط به عنوان یک مخالف عادی باشد و یا طبیعی است بلکه هوار و فریاد می کشد و آن هم با تمام وجود و
        احساسش زیرا بغض عکس العمل یک احساس است و به همین خاطر
        است که ناقد اگر به یک بعد قضیه اشاره کند از دیگر ابعاد غافل خواهد شد. وبهتر است که هر خواننده ای متناسب با شرایط فرهنگی و زیست محیطی و دیدگاهش برداشتهای مختلف خودش را داشته باشدو یا در مصرع دوم
        ( قلبم مدام حرف تو را باتب به دار می کشد)
        اگر قرار است بخاطر سکوتش هوار بکشد! پس چرا بطور مدام قلبش حرفهای او را به دار می کشد. و چه ایهامی در قلبش وجود دارد که باید کشف کرد.و یا این چه تبی است که باعث می گردد حرفهای او را بدار بکشد آن هم قلبی و نه عقلی، بطور خلاصه این غزل پتانسیلهای یک غزل سهل و ممتنع را دارد. که همین امر تا حدودی آن را دلنشین کرده است . و در روح و جان خواننده رسوب می کند و همینطور است آخرین مصرع این غزل
        (راهی شدن ... جاری صفت ... کُلاً به ذاتِ رودهاست
        از کوهوارِ مِهرِ توست ... دل آبشار می کِشَد)
        که علاوه بر زیبایی های هنری و استعاره ها خط فکری خود را نیز
        عیان می کند و نشان میدهد که با هر جمود و سکون مخالف است. و
        در بیان این افکارش چه در انسجام افقی و چه عمودی اقدام کرده است که خبر از یک انسجام فکری می دهد
        برای شاعرمان افق های باز تری را آرزو دارم
        و در نهایت از اساتید و بزرگواران انتظار دارم ضمن ابراز نظردر
        پربار تر کردن این پست دریغ ننمایند و دست همگی را پیشاپیش
        میبوسم و از اینکه بخاطر آشفتگی روحی چندیست که تمرکز کامل ندارم و 
        ممکن است این آشفتگی در نوشتن این مطلب نیز اثر گذاشته باشد که حتمن
        همینطور است پوزش می طلبم . 

        ارسال پیام خصوصی اشتراک گذاری : | | | | |
        این پست با شماره ۱۰۳۶۹ در تاریخ سه شنبه ۱ مهر ۱۳۹۹ ۰۳:۱۰ در سایت شعر ناب ثبت گردید

        نقدها و نظرات
        طاهره حسین زاده (کوهواره)
        سه شنبه ۱ مهر ۱۳۹۹ ۱۸:۱۳
        سلام و احترام حضورِ یکایکِ اعضای ارجمندِ سایتِ بین المللیِ شعرِناب


        🌺آغازِفصلِ مهرومهربانی برشمامبارک🌺


        سلام و احترام خدمت استادجمعی بامَرام و گرانقدر


        هرچند فصاحت شاید در خُلاصه نگاری باشد اما به هرحال حتماً و یقیناً این هم هست که :

        ( لَم یَشکُر المَخلوق لَم یَشکُر الخالق )

        - شاکرِ یگانه پروردگارمان هماره هستم

        - اول اجازه می خواهم از استادِ عزیزم استادسیدفکری احمدی زاده - مدیر دل آگاهِ سایتِ شعرِناب- بابتِ قلبِ مهربان و رئوف شان و حمایت ها و زحمات و تلاش های شبانه روزیِ بی دریغِ ایشان در مدیریت بهینه ی این مَحفل ادبی با رویکردهای کمالِ انسانی و هنرپروری در قالبِ خِرَدجمعی و
        هم اندیشی های جهان شمول در حوزه ی یادگیری - یاددهی ؛ تشکّرو قدردانیِ دلانه ام را داشته باشم.


        - و همچنین نهایتِ تشکر و احساسِ خرسندی و ابرازِ خوشوقتیِ قلبی ام را دارم بابت حرکتی پویا و رو به تعالیِ ( تفکرات و مرقوماتِ ) شاعران و نویسندگان در صفحه ی نقدادبیِ سایت شعر ناب ، با همّتِ اخلاص اثر و دانِشمَدارِ استاد جمعی عزیز و بزرگوارمان و ان شاء الله شرکت و هَمیاریِ همه جانبه ی تک تکِ افراد یکایک اعضای فرهیخته ی سایت شعرناب .





        - چه خوب می شود اگر در همه ی مواردِ مآثرِ عوالم ، ایضاً در مجالسِ ادبی و مباحث نظری ، منویات انسانی با هدفِ ارزیابیِ درستِ واقعیات ، جهتِ شناختِ بهتر و بَهره وَریِ بیشترِ افرادِ مجموعه ، ( در قالبِ وَحدِتی همگانی ) و نگرشی خیرخواهانه ، (به دوراز هرگونه رفتارهای فصلی هردم به باری به هرجهتی و برکنار از سمت و سو و سودبری های حب و بغض مدار ؛ همینگونه مثل و عینِ کارِ والاارجِ استاد غلامحسین جمعی ارجمند ، با انگیزه ی عشق ؛ ‌ همواره تعظیم از سَرِ تواضع آوَرَد تا مقصودِ خداپسندِ خَلایق سودِ حقیقت سویی ، مَجالی برای حصول بیابد .






        - و امّا خط خطیِ خودم ( خطِ قرار ) هم ، چون از تَهِ دلم نوشتمش ؛ باوجودِ جمیعِ مَعایب و مَحاسنِ عدیده اش ، - که به بزرگواری بر می شمارید - ؛ و ‌می آموزانید - خدای سُبحان خواست که موردِ محبتِ بیکرانِ استادجمعی ارجمند (چه از لحاظِ ساختار و چه محتوا ) و تفقّد و ذرّه پروریِ ایشان واقع شود و یقیناً هدیه ی ارزشمندِ استادبزرگوارم ، جاودان حکّ قلبم است و حضور ایشان افتخار سایت و مباهات ماست که راهنمایی های معرفت نگارِ ایشان در علومِ عروض و قافیه و معانی و بیان و بَدیع ، به فصاحت و بلاغتِ قلمِ اندیشمند و فهیمِ ایشان ، همیشه ها ادراکِ نور بر چشمانم بوده و هَست و خواهد بود . البته همانطور که خودشان هم اشاره ی مضمر نمودند به دریافت معانی و کارکردهای جدید ؛ برای بررسی بحورِ چندوجهی تحصیل در رشته ی ادبیات بصورت تخصصی یا مطالعه ی جزییات دانشِ عروض قافیه ، ملزوم و رَه آوَردِ بینش های (جامع پارامتر ) خواهدبود.


        درباب محتوای دلگویه ام : در ادبیاتِ تطبیقی و هنرِ تلفیقی ؛ یک شاعر یانویسنده و همچنین یک منتقدِ ادبی ، معمولاً با یک سبکِ نگارشیِ مشخصِ شاخه وار و الگوریتم سارِ متوجهِ مکتبِ ادبیِ معیّن ، نگرشی (معاین تعمیم) بر وسعتِ جمیع ِ برداشت ها و دیدگاههای مختلفِ مخاطبان و خوانندگان ، با نگاشتِ تناصی ادبی ، ناطقِ جُزوی از کلِ جامعه ی جدایی ناپذیرِ (( خدا - خلق - خویش )) همسوی با نقطه ی پَرگارِ این شعاعِ دَوَران کار است.

        درباب ساختار هم که چندین بار تقطیع شد به لطف کارِ دوست داشتنی و درخورِ استادجمعیِ بزرگوار ؛ اما اگر خیلی پرسش دارید ؛ علاوه بر تقطیع استادجمعی که از روش (u - ) یا همان (د - ) استفاده کردند ؛ روشی به نام (صفر یک ) هم هست که اکثراً عروض عرب ازین روش نیز بهره مندند .

        همانطور که تاکید داشتند و عیان هم هست و نه حاجت به بیان ؛ موسیقیِ درونی و بیرونیِ اشعار هم برایم خیلی مهم است ؛ درین باره دوستان می توانند ازکتاب (موسیقیِ شعردکتر کدکنی) به طور مفصّل استفاده نمایند و اگر خیلی اهلِ مطالعه اند و شوق اکتساب علوم اند هم که چهل جلد الاغانی را ورق زنند. ازضیق وقتم هماره عذرخواه بوده ام .

        مزاح رئال اینکه :

        🍃🌸🍃 چه قَدَر من غلطم بسیار است
        لطفِ استاد ولی سرشار است 🍃🌸🍃


        همگی سلامت باشید و سربلند درپناهِ یگانه ی هستی بخش.



        تقدیمِ اعضای سایت شعرناب :


        أُريدك دائماً بِعَینی وَ قَلبی
        إن وَقَع حُزن الأرض عَلى كَتفی أميلُ إليک ... .

        می‌خواهم
        همیشه
        تو باشی
        در قلبم و جلوی چشمانم
        تا اگر اندوهِ فراخِ زمین
        روی شانه‌های من اُفتاد
        به سمتِ تو
        خَم شوم ...
        به سمت تو
        کج شوم... .


        - بضاعتِ اندکم و حلالیتم را لطفاً بپذیرید زحمت ها را باعث گشتم شرمنده‌.



        باپیشکشِ ادب و آرزوی زندگانیِ خوش به مِهر و برکتِ روزافزون تان
        ارادتمند شاگرد وخادمِ کوچکِ این جمعِ شَریف : حسین زاده⚘

        ۱۳۹۹/۰۷/۰۱ سه شنبه - یک مهرماه
        ۱۴۴۲/۰۲/۰۴ الثلاثاء - چهارم صفر ١٤٤٢
        2020/09/22 Tuesday
        September . برج فلکی سنبله
        غلامحسین جمعی
        غلامحسین جمعی
        سه شنبه ۱ مهر ۱۳۹۹ ۲۰:۰۴
        درودو سپاس بر عزیز بزرگوارو شاعر فرهیخته و با ذوقم
        سرکارخانم طاهره حسین زاده ( کوهواره)
        امیدوارم که با این نوشته ی طویل و در عین حال ناقصم
        که بخاطر اندکی پریشانی نتوانستم در قامت یک منتقد ظاهر شوم
        چیزی از ارزشهای شعرتان را کم نکرده باشم . دارم روی مطلبی کار میکنم
        بنام (وزن دوری) در عروض که عروضیان و منتقدین بر این باورند که فقط
        در اوزان متناوب الارکان شاعر می تواند( در نیم مصرع اول) از قانونی که در انتهای هر مصرع وجود دارد بهره برده و از هجای کشیده هم سود جویند
        و اگر مصرعی متحدالارکان بود شاعر نمی تواند از اختیار استفاده کردن هجای کشیده در انتهای نیم مصرع سود جوید . و یکی دیگر از انگیزه هایی که سراغ غزل آن عزیز رفتم همین بود که مشاهده کردم در پاره ای موارد
        وزن مصرع ها هم متناوب الارکان است و هم متحدالارکان البته در هر دو مورد هم از اختیارات شاعری سود می برند . و به این نتیجه رسیدم که
        برای سود بردن از آن اختیارات لزوما احتیاج نیست که حتمن مصرع ما دارای وزن متناوب الارکان باشد بلکه باید دیگر خصوصیات مهم را داشته باشد که این رهاورد را مدیون شعر شما هستم که یک دلیل دیگری برای ادله ی مقاله ام مهیا شد که به سهم خودم تشکر میکنم . البته معتقدم که برای نوشتن نقد روی اشعار دوستان و عزیزان هم ذوق لازم است و هم اشتیاق و انگیزه . که این سه پارامتر در سروده ی آن بزرگوار مهیا شد . هم مرا سر ذوق آورد و دو دیگر نیز مهیا بود . امیدوارم که با همت دیگر عزیزان و استادان بزرگوار، این پست به بار بنشیند و همه با هم بهره ی لازم را ببریم و این پست سبب گردد محملی برای آن نتیجه باشد
        با مهرو ارادت خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        طاهره حسین زاده (کوهواره)
        طاهره حسین زاده (کوهواره)
        چهارشنبه ۲ مهر ۱۳۹۹ ۰۲:۱۰
        سلام مجدد

        ارادتمندم استاد شکسته نفسی می فرمایید خیلی هم زیبابود و دانش پژوه و مفید

        ان شاء الله کسالت زودتر از زود رفع گردد و سلامت باشید هماره

        خداروشکر چه خوب حتماً منتظرم که بخوانم هماره از قلم
        ارزشمند شما خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        جمیله عجم(بانوی واژه ها)
        سه شنبه ۱ مهر ۱۳۹۹ ۰۹:۱۵
        خندانک
        درودبرشما استادعزیز خندانک
        وزحمتی که برای نقدشعردوستان می کشید
        استفاده کردم از کلاس درستان
        ماناباشید خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        طاهره حسین زاده (کوهواره)
        طاهره حسین زاده (کوهواره)
        سه شنبه ۱ مهر ۱۳۹۹ ۱۸:۲۹
        سلام بانوجان
        سپاس از حضورارزشمندتان و لطف بیکران خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        غلامحسین جمعی
        غلامحسین جمعی
        سه شنبه ۱ مهر ۱۳۹۹ ۲۰:۳۹
        درودو سپاس بر شاعر فرهیخته و صاحب اندیشه ام
        سرکارخانم جمیله عجم( بانوی واژه ها)
        حضور ارزشمند و همراه با حسن نیت آن عزیز را پاس می دارم و

        و از محبتهایتان صمیمانه سپاسگزارم

        برایتان بهترین ها راآرزو دارم

        با مهرو ارادت خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        نسرین حسینی
        سه شنبه ۱ مهر ۱۳۹۹ ۰۴:۱۶
        درودها برشما استاد گرانقدرم جمعی سخندان ودرود به صاحب اثر بانو حسین زاده عزیز
        نقدی جامع خواندم و لذت بردم
        البته بعد از مدتها
        نقد ظريف و موشکافانه ای بود تشکر به خاطر حسن انتخابتون
        مي دونيم كه شعر زيبا يعني شعري كه درون مايه اي زيبا داشته باشه نه فقط يك ظاهر آراسته
        هميشه گفتم شعر هايي كه حرفي متفاوت براي گفتن دارن
        زيباست
        و شعرزيبا باید نقد بشه تا زیبایی های ونکته های گفتنی آن برای امثال حقیر مشخص بشه
        از تحلیل نکته های مفیدتون آموختم
        سپاسگزار از زحمت بی دریغتون
        انشالله که همیشه سلامت باشید وتندرست همچنان ما کنار شما از قلم واندیشه زیباتون بخوانیم وبیاموزیم
        خندانک خندانک خندانک
        طاهره حسین زاده (کوهواره)
        طاهره حسین زاده (کوهواره)
        سه شنبه ۱ مهر ۱۳۹۹ ۱۸:۲۰
        سلام بانوی ارجمند
        بزرگوارید سپاسگزارم‌
        می آموزم از لطف ادب پرورتان خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        غلامحسین جمعی
        غلامحسین جمعی
        سه شنبه ۱ مهر ۱۳۹۹ ۲۰:۴۴
        درودو سپاس بر استاد بزرگوارو فرهیخته و

        غزلبانوی سایت شعرناب سرکارخانم نسرین حسینی

        حضور همراه با حسن نیت ستایش برانگیزتان را پاس

        می دارم و از این همه محبت که در حق این خرد روا می دارید

        صمیمانه و صادقانه تشکرو قدردانی می کنم

        برایتان بهترین ها را آرزو دارم

        پیشاپیش تولدتان نیز مبارک و خجسته باد عزیز برگوار

        و امیدوارم که تولتان هر ساله و هر سال تولدی تازه تر

        از سال پیش داشته باشید و در زندگی مجازی و حقیقی همواره

        سرشار از سلامتی و موفقیت باشید

        با مهرو ارادت خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        اجمل وثیق
        سه شنبه ۱ مهر ۱۳۹۹ ۰۷:۳۹
        سلام! سلامتی!
        بسیار خوشحالم که صبح ام را با فراگیری این نقد آموزنده آغاز کردم و شوق و علاقه ام به بحر بیکران ادبیات بیشتر شد.
        سپاس از بانوی بزرگوار کوهواره و استاد بزرگوار جناب جمعی
        همیشه سبز باشید⚘⚘❤❤
        طاهره حسین زاده (کوهواره)
        طاهره حسین زاده (کوهواره)
        سه شنبه ۱ مهر ۱۳۹۹ ۱۸:۲۱
        سلام و احترام
        به سایت شعرناب خیلی خوش آمدید
        سپاسگزارم بزرگوارید خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        غلامحسین جمعی
        غلامحسین جمعی
        سه شنبه ۱ مهر ۱۳۹۹ ۲۱:۰۱
        درودو سپاس بر شاعر ارزنده و بزرگوارم

        حضورتان را نیز عزیز می دارم و از محبتهایتان

        صمیمانه و صادقانه تشکر و قدردانی میکنم

        با مهرو ارادت فراوان

        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        مهدی محمدی
        سه شنبه ۱ مهر ۱۳۹۹ ۱۱:۲۷
        سلام و درود استاد. به نظر من توانایی شاعر وقتی خودش را نشان می دهد که قواعد را رعایت کند اگر یک جا قافیه ها را تغییر دهد و یا ارکان را تغییر دهد تا حد زیادی شعر از جایگاه خودش را تنزل می دهد مگر این که ظرافت و زیرکی خاصی به کار گرفته شود. اینجا هم آن زیرکی تقریباً دیده می شود که از وزن متناوب الارکان استفاده شده، در ارکان فرد وزن همان مستفعلن را حفظ کرده و در ارکان زوج شاعر یکجا مفاعلن استفاده می کند و یک جا مستفعلن و یک جا مفاعلُ در حقیقت رکن های فرد باعث حفظ موسیقایی شده است. البته احتمال این که من اشتباه کنم هم هست چون من نظر و سلیقه ی خودم را بیان کردم اما شما علمی و دقیق بحث را مطرح کردید و نکات و رهنمودهای شما را برای خودم و شاعر فانوس راهنما می دانم.
        یک نکته جالب هم در مورد مولانا که قفل را قلف می نوشتند ما امروز در سبزوار به جای قفل می گوییم قلف

        درود استاد و سپاس فراوان. مهرتان همیشگی
        طاهره حسین زاده (کوهواره)
        طاهره حسین زاده (کوهواره)
        سه شنبه ۱ مهر ۱۳۹۹ ۱۸:۲۲
        سلام و احترام
        سپاسگزارم از حضور ادب پرور و نظر ارزشمندتان خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        غلامحسین جمعی
        غلامحسین جمعی
        جمعه ۴ مهر ۱۳۹۹ ۲۱:۰۲
        درودو سپاس بر شاعر فرهیخته و بزرگوارم

        جناب محمدی گرامی

        حضور چر ز مهرو حسن نیت آن عزیز را ارج می نهم از

        محبتهایتان صمیمانه سپاسگزارم و از نظر ارزشمندتان

        نهایت تشکررا دارم

        با مهرو ارادت خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        حسین راستگو
        سه شنبه ۱ مهر ۱۳۹۹ ۱۳:۲۵
        سلام و عرض ادب
        استفاده کردم تشکر
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        طاهره حسین زاده (کوهواره)
        طاهره حسین زاده (کوهواره)
        سه شنبه ۱ مهر ۱۳۹۹ ۱۸:۲۲
        سلام و احترام
        خیلی خوش آمدید سپاسگزارم‌
        منتظر نظرات ارزشمند شما خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        غلامحسین جمعی
        غلامحسین جمعی
        جمعه ۴ مهر ۱۳۹۹ ۲۱:۰۴
        درودو سپاس بر شاعر بزرگوارو ارزنده

        جناب راستگو

        حضورتان را عزیز می دارم و

        از محبتهایتان صمیمانه سپاسگزارم

        با مهرو ارادت خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        اصغر ناظمی
        سه شنبه ۱ مهر ۱۳۹۹ ۱۴:۳۲
        سلام
        وعرض ادب واحترام
        استاد گرامی
        ممنون از زحمات قابل تقدیر تان
        طاهره حسین زاده (کوهواره)
        طاهره حسین زاده (کوهواره)
        سه شنبه ۱ مهر ۱۳۹۹ ۱۸:۲۳
        سلام و احترام‌
        به لطف خواندید بزرگوار سپاسگزارم خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        غلامحسین جمعی
        غلامحسین جمعی
        جمعه ۴ مهر ۱۳۹۹ ۲۱:۲۸
        درودو سپاس بر استاد بزرگوارو گرامی

        جناب ناظمی

        حضور عزیز و مهروزانه آن بزرگوار را ارج می نهم

        و از محبتهایتان صادقانه تشکر و قدردانی میکنم

        با مهرو ارادت خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        محمد قنبرپور(مازیار)
        سه شنبه ۱ مهر ۱۳۹۹ ۱۹:۵۶
        لطفا قدر بزرگان شعر و سایت را بدانیم
        گاهی سو تفاهمات و برداشت های غلط باعث دلشستگی عزیزان میشود آقای شریف شریفیان مهربان و دوست داشتنی هستند و به وجودشان افتخار میکنیم همچنین آقای جمعی عزیر خندانک از شما پوزش میخواهم
        غلامحسین جمعی
        غلامحسین جمعی
        سه شنبه ۱ مهر ۱۳۹۹ ۲۳:۱۰
        درودو سپاس بر شاعر فرهیخته و بزرگوار و با ذوقم

        جناب محمد قنبرپور(مازیار) گرامی

        حضور عزیز و ارزشمندتان را ارج می نهم و از این همه حسن نیت

        آن بزرگوار که خبر از کوچکنوازیتان دارد

        صمیمانه و صادقانه تشکر و قدردانی میکنم

        از این که باعث رنج خاطرتان شدم صمیمانه پوزش میطلبم

        بنده در این مجادلات تا حدودی بی گناهم و اندکی بی تجربه گی کردم

        ولی خود عزیزان حاشیه سازی کردند

        با مهرو ارادت خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        شریف شریفیان
        سه شنبه ۱ مهر ۱۳۹۹ ۲۰:۴۴
        خدا یا ببخشا که شاعر شدم


        چرا دل دوباره خطر میکنی
        مرا باز زیر و زبر میکنی

        تو را تا کجا من نصیحت کنم
        چرا از نصیحت حذر میکنی

        تو این راه صد باره هم رفته ای
        مرو راه رفته ضرر میکنی

        به من چه که تو باز عاشق شدی
        مرا از چه بی بال و پر میکنی

        بود چند باره شکستی ز غم
        خیالت شکستی هنر میکنی

        رهایم کن ای عشق دل پیر شد
        چرا از دل من گذر میکنی

        خدایا ببخشا که شاعر شدم
        تو بر حال و روزم نظر میکنی

        من امشب زتو مرگ می خواستم
        دوباره شبم را سحر میکنی

        تو دردی که دادی دوایش بده
        چرا عالمی را خبر میکنی
        غلامحسین جمعی
        غلامحسین جمعی
        سه شنبه ۱ مهر ۱۳۹۹ ۲۳:۱۶
        درودو سپاس بر استاد بزرگوار و فرهیخته ام

        مجددا از حضور عزیزتان تشکرو قدردانی میکنم

        و نهایت تاسفم را اعلام اگر باعث رنجش آن

        آن استاد عزیم گردیدم

        امیدوارم که بتوانیم با اندکی صبوری بیشتر

        به عزیزان جوانتر بقبولانیم که صطح تحملمان بالا تر

        از این است که با اندکی نقد و انتقاد ولو نابجا تحملمان

        سرریز می کند

        هرچه فریاد دارید سر این خرد بزنید و که بی تجربه گی کردم

        گرچه مستقیما نامی نیز از آن عزیز نبردم

        تقاضای عف دارم بزرگوار

        با مهرو ارادت خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        محمد راد
        چهارشنبه ۲ مهر ۱۳۹۹ ۱۱:۴۸
        بهره بردم استاد
        سپاس خندانک خندانک
        طاهره حسین زاده (کوهواره)
        طاهره حسین زاده (کوهواره)
        پنجشنبه ۳ مهر ۱۳۹۹ ۰۹:۳۹
        سلام
        خیلی خوش آمدید
        تشکر از حضور ارجمندتان خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        غلامحسین جمعی
        غلامحسین جمعی
        جمعه ۴ مهر ۱۳۹۹ ۲۱:۳۶
        درودو سپاس بر شاعر با ذوقو ارزنده

        جناب راد

        حضورتان را عزیز می دارمو محبتهایتان را عزیز تر گرامی

        برایتان بهترین ها را آرزو دارم

        با مهرو ارادت خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        شریف شریفیان
        چهارشنبه ۲ مهر ۱۳۹۹ ۱۴:۱۷
        سلام استاد عزیز
        پرسشم را پاسخ دهید
        آیا برای حل مسیله صورت مسیله را پاک میکنند
        اگر نه چرا اکانت های بنده را پاک کردید
        طبق کدام عدله ای زبان دیگری را می برند
        که از خود دفاع نکند ودفاعیات گذشته اشرا از آن پرونده
        پاک میکنند
        بنده نه از خانم کوهواره بلکه از جنابعالی بسیار بسیار
        دلخورم وبه همین دلیل در یک مقاله جداگانه
        در وقت مناسب حتما به این موارد خواهم اقدام کرد
        تا سره را از ناسره جدا نموداول بنده حتا نخواستم
        که زیاد به این مسیله بپردازم دلیلش هم همان
        نظر اولم بود که نوشتم واشارات کوتاهی نمودم
        وگله کردم ولی انشا الله تعالی اگر عمرم به دنیا بود
        بعد از عمل چشمم که این ویروس کرونا بتعویقش
        انداخته موکول است
        ولی ای کاش نظراتم را پاک نمیکردید
        و گفتگو در این مورد دیشب به پایان رسیده بود
        باقی بقای عمر شما بزرگوار خندانک خندانک خندانک
        غلامحسین جمعی
        غلامحسین جمعی
        چهارشنبه ۲ مهر ۱۳۹۹ ۱۸:۴۶
        درودو سپاس بر استاد بزرگوارو فرهیخته ام

        جناب شریفیان

        عزیز بزرگوار این خرد هیچ کامنتی را چاک نکرده ام

        ولزومی هم نمیدیدم که پاک کنم حتما از طرف سایت پاک کرده اند

        این قضاوتتان نیز مانند بقیه کامنتتان است .

        لطفا از مدیریت سایت بخواهید ببینید چرا پاک شده اند .

        با مهرو ارادت فراوان خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        شریف شریفیان
        چهارشنبه ۲ مهر ۱۳۹۹ ۲۰:۰۲
        سلام استاد عزیز بقیه قضاوتم را میشود بفرماییدکه درکامنت بنده چه گفته ام همین گفته ی شما کبریتیست
        که به جان بنده زدید
        فکر نمی کنم مدیریت سایت چنین کاری کرده باشند چون
        جز حق نگفته بودم وچیزی در سخنان بنده نبوده
        که این اقدام را کرده باشند وگرنه کل کامنت هارا و مطالب را پاک میکردند
        اکنون هم از مدیریت محترم سایت تمنا دارم که
        این مورد را پیگیری کنند وبه بنده ی حقیر اطلاع دهند
        ممنون میشوم
        بامهر و ارادت روز افزون خندانک
        غلامحسین جمعی
        چهارشنبه ۲ مهر ۱۳۹۹ ۲۰:۴۵
        سلام عزیز بزرگوار و استاد عزیزم

        قضاوتتان این است که من کامنتها را پاک کرده ام

        و در نقد این سروده بیشتر نیت خاصی داشته ام

        تا نقد کردن شعر و به همین خاطر روی کلمه ی انگیزه

        حساس شده بودید .

        این خرد هنوز هم خودش را شاگرد آن بزرگوار می داند و

        جایش ته کلاس ادب و ادبیات شماست

        و هم چنان دست بوسم و نمک پرورده ی مهربانیهاو

        صفای روح و ذوقتان هستم بزرگوار وعاجزانه تقاضای

        بخشش دارم . و امیدوارم بتوانم این گفته هایم را نیز

        ثابت کنم . تا باور نمایید هیچ کدورتی بینمان نیست .

        باز هم دست بوسم گرامی

        با مهرو ارادت خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک



        شریف شریفیان
        پنجشنبه ۳ مهر ۱۳۹۹ ۰۱:۰۳
        سسلام دوباره استاد عزیز و گرانقدرم
        حضرت جمعی عزیز بنده را با شکسته نففسی
        شرمند نکنید سرور و سالاری بر سر بنده جای دارید
        هرچه بود و شد گذشت دوستی باقیست
        ولی بخدا بنده اصلا وابدا نه به آن دخترم بعنوان
        نقد نگفتم بنده معتقدم اگر قرار است اثری از حضرت عالی میخواهم در معرض نقد قرار دهم بی نقص ترین
        اثرتان را انتخاب میکنم و هر اثری که نقصی دیدم
        به شما میگویم و اگر توانستم راهنمایی می نمایم
        تا خوب ویرایش گردد چون شعری که در سایت قرار میگیرد حتما ویرایش نشده وجای ویرایش و اصلاح
        دارد و فرصت باقیست ولی اگر آن اثر در حیطه نقد
        یا چاپ کتاب قرار گرفت مانند توپیست که از چوب گذشته است و ارزش شاعرش حتما افت میکند
        واگر بنده یک شعر با نقص فنی از عزیزی بخوانم
        دیگر بسراغ اثار دیگرش نخواهم رفت
        اگر چه آن سروده تنها شعری باشد که نقصان دارد
        ولی مابقی آثار در زمره ی بهترین ها هستند
        اگر خوب توجه کرده بودید بنده هرگز به نقد
        جنابتان و اثر ان دخترمتان صحبتی نکردم
        گله را از روزن دیگری مطرح میکردم ونمی خواستم
        در نقصان این اثرنقشی داشته باشم
        خیلی از آثار بنده هم حتما ایراداتی دارند
        حتما خوشحال میشوم اگر جنابعای تذکر دهید
        تا بنده رفع اشکال نمایم و باید سپاس مندتان هم باشم
        واگر ناتوان از رفع باشم وشما توان مند خیر در این است
        بی چشم داشت یاریم فرمایید
        گرچه باچشم کورم زیاده گویی کردم
        بنده را ببزرگی و سخاوتتان ببخشایید
        حتما به شاگردیم میبالم
        وبه استادیتان افتخار دارم
        اکنون از هر نکته یا کامنت بنده اشتباه یا خدایی ناکرده
        به دلتان ننشست از جانب بنده وکیلی ویرایش کنید
        یا پاک کند دست بوس استادم هستم
        با دلی بدون کوچک ترین آلایش از این صفحه
        خارج و منتظر آثار فخیمتان هستم
        به قول بنده ی خدایی مثل نان و نمک دوستتان دارم و داشته ام و خواهم داشت
        وبقول استادم
        با مهر و ارادت فراوان خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        غلامحسین جمعی
        غلامحسین جمعی
        جمعه ۴ مهر ۱۳۹۹ ۲۱:۳۷
        با درودو سپاس بزرگوار همچنان دستبوسم و

        ارادتمند آن استاد بزرگوار

        با مهرو ارادت خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        محمد علی رضاپور
        دوشنبه ۷ مهر ۱۳۹۹ ۱۴:۳۷
        سلام و درود و ارادت
        خدا قوت
        قصد ورود علمی به بحث را ندارم
        و فقط سپاس از این که
        مطالب ارزشمندی مطرح فرموده اید. خندانک
        طاهره حسین زاده (کوهواره)
        طاهره حسین زاده (کوهواره)
        دوشنبه ۷ مهر ۱۳۹۹ ۲۳:۴۸
        سلام و احترام
        سپاس از شما ادیب اریب بر حضورارزشمندتان و لطف همیشگی خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.



        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        2