چهارشنبه ۲۸ آذر
سرباز کیست؟
ارسال شده توسط حسین راستگو در تاریخ : شنبه ۲۹ شهريور ۱۳۹۹ ۱۷:۲۰
موضوع: آزاد | تعداد بازدید : ۴۱۹۱ | نظرات : ۵
|
|
هر ملتی تاریخ خود را پر از حماسه می بیند، زیرا هر ملتی پیوندی عمیق بین سربازان خود و خودش حس می کند. چون سربازان از دوست داشتنی ترین افراد یک مملکت هستند که در زمان جنگ برای دفاع از وطن می روند. اما این مفاهیم، سرباز، دفاع، وطن، حماسه، ملت؛ این مفاهیم خودشان مفاهیمی بسیار خطرناک و قابل استفاده هستند. سند این حرف من هم این است که سربازان جنگ در هر جای دنیا در وطنشان قهرمان هستند و خاطراتی دلسوز در موردشان وجود دارد. ایرانی ها، انگلیسی ها، آمریکایی ها، آفریقایی ها و هر ملتی که نام ببرید.
چیزی که لازم است در نظر داشته باشیم این است که تا درک فردی در مورد این که چرا کاری را انجام می دهم به دست نیامده باشد، آن کار به فرمان دیگری انجام می شود و این یعنی فردی که کار را انجام می دهد به لحاظ اخلاقی وظیفه ی خود را رها کرده است و در حال کاری غیر اخلاقی می باشد. فرق نمی کند یک نفر در سازمان پلیس یا هلال احمر این طور باشد یا در بقالی یا در جنگ. سرباز، بر اساس تعریف، این طور است. یعنی برای انجام هر فرمانی خود را آماده کرده است. ولی به واقع چه چیزی باعث می شود یک سرباز چنین اعتماد خطرناکی را انجام دهد؟ آیا واقعن کسانی که چنین اعتمادهایی را می کنند درک بالایی دارند یا بیشتر علاقه مند هستند که کار درست را، که دیگران به آنها بگویند چیست و ضمانت کنند درست است، انجام دهند؟ نتیجه ی این وضع دنیایی است که در آن زندگی می کنیم. هر گوشه یک ارتش شکل گرفته که فکر می کند فکرهایش را کرده و درک درست و واقعی دارد ولی وقتی با افراد آن ارتش صحبت می کنید خالی بودن فکرهایشان متعجبتان خواهد نمود.
در عمل سرباز جماعت کسانی هستند که نوعی آزادی همراه خود دارند. آنها برای کشته شدن در یک راه خود را آماده کرده اند و برای کشتن در همان راه هم آماده اند. ولی چرا؟ چه چیزی توهّم این همه دانش به این افراد داده است؟ چرا کسانی که دانش بسیار دارند اینقدر محتاط هستند ولی این افراد احساس می کنند همه چیز را می فهمند؟ واقعن چرا؟ اینها چطور آنقدر قاطعانه به خود اجازه ی کشتن دیگران را می دهند؟
سرباز، شاید بدترین واژه ی تاریخ باشد. واژه ای برآمده از دشمنی. واژه ای که فرض آن سه چیز است: اول این که دشمنی وجود دارد. دوم این که با این دشمن نمی توان صحبت و سازش کرد و سوم این که بدون شک ما درستیم و آن دشمن غلط. جنگ فرزند سرباز است و نه سرباز فرزند جنگ. نگاه ملی و حماسی و وطنی، سرباز می سازد، سرباز قدرت می سازد، قدرت مورد استفاده سیاستمداران قرار می گیرد و جنگ فرزند آن است.
خیلی ها تلاش دارند بگویند فرهنگ ایران اینطور است و فرهنگ جهان فلان طور. در مورد جزئیات این موضوع درست است که تفاوت هایی وجود دارد و عقب ماندگی هایی در فرهنگ امروز مردم ایران. ولی در کل، تمام دنیا امروز از یک قانون حمایت می کند: کسانی که سیاستمدارند آب به چرخ سربازان می ریزیند و از قدرت سربازان برای بازی خودشان استفاده می کنند. استثنایی برای این قاعده وجود ندارد. تکرار میکنم : دلایلی که سیاستمداران ارائه میکنند شاید برای سربازان قابل درک نیست بلکه بدون درک پذیرفته می شود. در این مورد به دلیل ایجاد نشدن حساسیت مثال نمی زنم و توضیحی هم ارائه نمی کنم
|
ارسال پیام خصوصی اشتراک گذاری :
|
|
|
|
|
این پست با شماره ۱۰۳۶۸ در تاریخ شنبه ۲۹ شهريور ۱۳۹۹ ۱۷:۲۰ در سایت شعر ناب ثبت گردید
نقدها و نظرات
|
درود بر شما راستش وطن را من هم نمی فهمم. راستش یا نژادپرستیست و یا سیاست. اما آنجا که می گوید اگر علم در ثریا باشد مردمانی از پارس به آن دست خواهند یافت، فکر می کنم که یک دلیل برای امیدواری پیدا کرده ام. حتی اگر تلقین و فریبِ خودم هم باشد، شاید باعث شود به آینده امیدوار شوم. نمی دانم ولی نفرین به آن سربازهای بی مغز که در دستۀ عرایض شما قرار گرفته اند و نفرین بر فریب کاران. سپاس | |
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
حقیر چندان موافق نیستم...
سرباز یعنی تجمع قدرت، و وارد کردن ضربه. اینکه قدرت دست چه کسانی می افتد و ضربه ها به کجا وارد می شود تقصیر واژه ی سرباز نیست.
شاید نیاز باشد "سرباز" بازتعریف شود. خوب این امری طبیعی ست، با گذر زمان، جوامع بشری نواقصِ تعریف هایشان را بطور تجربی در می یابند و آن را اصلاح می کنند. و درنتیجه "تکامل" شکل می گیرد.
و هر تعریفی تاریخ مصرفی دارد. اما اصلاحِ تعاریف باید در راستای تعالی آنها باشد و نه نابودی شان.
مثلاً درباره ی همین واژه ی سرباز! شاید نیاز باشد که به فردی که سرباز می شود، همه ی آموزش ها و اختیارات لازم برای تشخیص ظلم و پیروی نکردن از ظالم داده شود...