فردوسی ، سعدی ، حافظ و مولانا!
يک پروفسور فرانسوی در جشن بازنشستگی اش در دانشگاه سوربن فرانسه چنین گفت:
من عمرم را وقف ادبیات فارسی ایرانی کردم و برای اینکه به شما اساتید و روشنفکران جهان توضیح دهم که این ادبیات عجیب چیست، چاره ای ندارم جز اینکه به مقایسه بپردازم و بگویم که ادبیات فارسی بر چهار ستون اصلی استوار است:
فردوسی ، سعدی ، حافظ و مولانا!
فردوسی ، هم سنگ و همتای هومر یونانی است و برتر از او .
سعدی ، آناتول فرانس فیلسوف را به یاد ما می آورد و داناتر از او .
حافظ با گوته ی آلمانى قابل قیاس است ، که او خود را ، شاگرد حافظ و زنده به نسیمی که از جهان او به مشامش رسیده ، میشمارد!
اما مولانا ، در جهان هیچ چهره ای را نیافتم ، که بتوانم مولانا را به او تشبیه کنم ، او یگانه است و یگانه باقی خواهد ماند ، او فقط شاعر نیست ، بلکه بیشتر جامعه شناس است و روانشناسی کامل ، که ذات بشر و خداوند را دقیق می شناسد ، قدر او را بدانید و به وسیله ی او خود و خدا را بشناسید!
من اگر تا پایان عمرم دیگر حرفی نزنم ، همین شعر برای همیشه کافی است:
باران که شدى مپرس ، اين خانه کيست
سقف حرم و مسجد و ميخانه يکيست
باران که شدى، پياله ها را نشمار
جام و قدح و کاسه و پيمانه يکيست
باران! تو که از پيش خدا مى آیی !
توضيح بده عاقل و فرزانه يکيست
بر درگه او چونکه بيفتند به خاک
شير و شتر و پلنگ و پروانه يکيست
با سوره ى دل، اگر خدا را خواندى
حمد و فلق و نعره ى مستانه يکيست
از قدرت حق، هر چه گرفتند به کار
در خلقت حق، رستم و موریانه يکيست
گر درک کنى، خودت خدا را بينى
درکش نکنى، کعبه و بتخانه يکيست!
رساندن دانش به دیگران عبادت است !
باقر رمزی باصر
مطلب بسیار زیبا بود