سه شنبه ۱۴ اسفند
اشعار دفتر شعرِ دوبیتی ها شاعر رامین خزایی
|
|
خبر زلزله و عشق، بسی ویرانی است
چو دَرِ خانهٔ تو در بزند، حیرانی است
به بَرِ غمکدهٔ او بروی، راهی
|
|
|
|
|
گل از بلبل اگر نالان نباشد هم بلاخیز است
اگر نالان شود لیکن کماکان او دلاویز است
نباشد هم کماکان ا
|
|
|
|
|
تو را من به یاد آورم مُلکِ هستی
چو در عُزلَتَت در اَزَل ذُل نشستی
به کَرّات و مَرّات گفتم تو را چو
|
|
|
|
|
ای خوشا روزی که من بوسیده ام کباده را
خمره ها نوشیدم و پیچیده ام سجاده را
در خلال جامها آتش زدم تز
|
|
|
|
|
"خریّت نه تنها علف خوردن است"
که نشخوارگی، بارها بردن است
یکی مِی خورد، آن یکی مُفت مُفت
بهایش نخ
|
|
|
|
|
من همه شب گرد مه آن رخ زیبای تو
من به تمنا، درِ آن خانه ی ماوای تو
من به تو و تو روی کنی بر دگری
|
|
|
|
|
ای که دایم یه سرم نغمه دیدار کنی
سوته های دگران نزد منِ بیعار کنی
اشک من گر شرر غصه دل بار کند
تو
|
|
|
|
|
من به هوای دل تو چنگ دلم ساز کنم
گوشه ها را سه گاه تو سرآغاز کنم
به نوای بی نوای دل من ریشخندی
دل
|
|
|
|
|
اول قصه ی او آخر غصه ام شد
پهنه ی دامن او اعین و عرصه ام شد
نیمه شبی صادق و صبح دل انگیز ما
گلپر
|
|
|
|
|
اوج هیجان است که برایت ناز کنم
گرم است بگذار پنجره ای باز کنم
دلبر شیرین خوش آواز منی و من
به احر
|
|
|
|
|
درویش دلم، مسکین تو طناز کنم
هر سحرگاه، من نیاز تو ابراز کنم
بی تو بلندای سکوتم، رو به هبوط
با چه
|
|
|
|
|
من به هوای دل تو چنگ دلم ساز کنم
گوشه ها را سه گاه تو سرآغاز کنم
به نوای بی نوای دل من ریشخندی
دل
|
|
|
|
|
خواستم برای تو یکی شعر بگویم که زبانبند شدم
بعد از تو دگر نیست هوائی، مَرانم که زیانمند شدم
تخت رو
|
|
|
|
|
عین من با شور مستی قله قافش مشو
عین و شور و قله را برگیر، خامش مشو
این سه را دارا شوی عشق و تب جان
|
|
|
|
|
باز هم عید آمد و حاشایم امروز
باز در آه و ناله و سودایم امروز
دل پریشانِ بیدلِ صحرائی ام من
گنج م
|
|
|
|
|
جاده کولاکی و راهش چون دراز، ترکم مکن
راهِ افلاکی و وصفش چون هراز، ترکم مکن
آن یکی شد در تغار و من
|
|
|