چهارشنبه ۶ فروردين
اشعار دفتر شعرِ هنوا با شعر شاعر زهره هوشیار محمدی
|
|
باید برای ارّه مهیا کنم تو را
|
|
|
|
|
من و فرهاد بیستون کندیم تو و شیرین ادا در آوردید
|
|
|
|
|
روزی که شبیه تو ببینم پسرم را
|
|
|
|
|
فرض کن مقتدای من باشی، همهء سهو من به گردن توست
عشق، جمعیتی فرادا ساخت پس و پیش امام بعد از هر...
|
|
|
|
|
در چار پرده صحنه را بر باد دادند
بازیگران داستان بی کفایت
|
|
|
|
|
شهری که ما را از خودش بیرون کند اینجاست
یک غار کم دارد زمستانی که نزدیک است
|
|
|
|
|
نگاه کن به گلوگاه جنگلی که پس از من
دگر امید ندارد که آشنای تو باشد
|
|
|
|
|
این عشق را چگونه به رویم نیاورم
از های و هوی جمعه شب قم به این طرف
|
|
|
|
|
یک زن به غیر زخم تو از روزگار تو
اندیشه های واهی دیگر نداشته
|
|
|
|
|
کم مبادا سایه تو بر سر من ، کم مباد
عشق زیر سایهء تو زنده گانی می کند
|
|
|
|
|
مثل وقتی خنجری در پشت چاقو بشکند
هیبت باد دی از گلهای شب بو بشکند
با ظرافت؛ ماهرانه پشت پلک
|
|
|
|
|
می رفت زخم کهنه مداوا شود، نشد
یا بین زخم و درد مدارا شود، نشد
هی نعره نعره نعره کشیدم درین قف
|
|
|
|
|
گیراترین شراب جهان در نگاه توست
کفر و جنون و مستی ما از گناه توست
تلفیق شعر حافظ و خواب و ستار
|
|
|
|
|
از چراغ قرمز این زنده گی رد می شوم
اعتراض وحشی یک بوق ممتد می شوم
خاطراتت را نمی خواهم بگیرش ا
|
|
|
|
|
گیسو رهاست...باد پریشان نخواستیم
الله اکبر! این همه قرآن نخواستیم
جز یک نسیم هیچ کس این عاشقان
|
|
|
|
|
مثل این برگهای پاییزی زیر پای تو لِه بشم خوبه؟
باد توو جنگلِ تو میپیچه، دل من توی سینه میکوبه
|
|
|
|
|
غزلی زیر پیرهن دارم...نفسی سمت من قدم بردار
سفره را باز کن غزل دارم... دو سه بیت از سر کرم بردار
|
|
|
|
|
هم غیرتش را دوست دارم هم افتادنش در پشت راهت را
معشوق من ردشو که میخواهم وصفش کنم چادر سیاهت را
|
|
|
|
|
چه جای تیر که گنجشک بی نوای تو باشد
زنی که در قفس اش ردّی از هوای تو باشد
نگاه کن به گلوگاه جنگ
|
|
|
|
|
وقتی به سوگت مینشیند دل، سرم بالاست
مشکل پی مشکل پی مشکل، سرم بالاست
میخواهمت حتا اگر طردم کنی
|
|
|