"فاعلاتن فاعلاتن فاعلن" _ بحر هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف: تلمیح و تشبیه
بیمارمُ مبتلا شدن درمان نیست
ذهنیت غافلی!، به عقل کامل نیست ؟
هی خِرقه تُهی مَکن که جان بِستآنی
در شهر یکی همچو کَسی شآهد نیست
..................................................
تمرین مشق:مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن
لیلی امشب گفت باید عاقبت مجنون شوی
یأس آینه شکانی، غصه را افیون شوی
خاطراتش را به شعری تازه بنگارید عشق
_ با دل دیوانهات، در کوی و برزن چُون شوی
بیقراریهایِ او را مثل شبهایی بلند
قِصه را تَسکین شوی، در عشقدآن دلگُون شوی
لحظهها بادآ شود، هَمچوُن نسیم ِصُبح گاه
_ در کنار او بهاری تازه و موزون شوی
گفت :لیلی مرده است، فرهاد از غم تیشه زد
باید از سَهمگین دِلی، خِسران ِخُسرویان شوی
دل در این اَفسون بسپار عشق جاویدان شوی
راز شب را پرده بردار، ماه تابآنش شوی
کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست . استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
دلنشین و زیباست