سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

نگاه کردن فرزند به پدر و مادرش از روی محبت عبادت محسوب میشود. حضرت محمد (ص)

چهارشنبه ۱۰ بهمن

صفحه رسمی شاعر بهمن بیدقی


بهمن بیدقی

بهمن بیدقی



ارسال پیام خصوصی
مرا دنبال کنید

تاریخ تولد

:
شنبه ۸ بهمن ۱۳۴۵

برج تولد:

برج دلو

گروه

:
افراغ اندیشه

جنسیت

:
مرد

تاریخ عضویت

:
چهارشنبه ۲۷ شهريور ۱۳۹۸

شغل

:
مهندس عمران

محل سکونت

:
تهران

علاقه مندی ها

:
طراحی - نقاشیخط - صنایع دستی چوبی شامل نقش برجسته و مجسمه - نقاشی رنگ روغن -عکاسی- سرودن شعر - نوشتن داستان کوتاه

امتیاز

:
۱۰۳۷۴
تا کنون 337 کاربر 1474 مرتبه در مجموع از این پروفایل دیدن کرده اند.


درباره من

:
برای مشاهده ی آثار هنری دیگر (ازجمله طراحی ، نقاشی ،خط ، صنایع دستی )درصورت تمایل میتوانید به گوگل و وبلاگ اینجانب در سایت صدهنر مراجعه فرمائید . یا اینکه درگوگل به فارسی بهمن بیدقی را تایپ فرمائید

لیست دفاتر شعر


۱


اشعار ارسال شده

آبله مُرغون شعری از بهمن بیدقی از دفتر شعرناب نوع شعر آزاد

تو یه خونریزی ومن ، غرقه به خون ...
ثبت شده با شماره ۱۳۵۰۰۵ در تاریخ ۲ هفته پیش    نظرات: ۸
زیرِ آلاچیق شعری از بهمن بیدقی از دفتر شعرناب نوع شعر آزاد

لباس ات قرمزِ جیغ ...
ثبت شده با شماره ۱۳۴۹۸۴ در تاریخ ۲ هفته پیش    نظرات: ۱۲
قصه ی سینما شعری از بهمن بیدقی از دفتر شعرناب نوع شعر آزاد

مثلِ راه رفتنِ چارلی ...
ثبت شده با شماره ۱۳۴۹۵۷ در تاریخ ۲ هفته پیش    نظرات: ۱۰
پرتگاه مهلک شعری از بهمن بیدقی از دفتر شعرناب نوع شعر آزاد

میون اینهمه کوه و بلندی ، بر پرتگاهی مهلک ، منتظرِ یک جنونِ آنی ام  ...
ثبت شده با شماره ۱۳۴۹۴۲ در تاریخ ۲ هفته پیش    نظرات: ۸
آخر کمی تعمق شعری از بهمن بیدقی از دفتر شعرناب نوع شعر آزاد

به ستاره گفت : خوب شد که شب آمدی  ...
ثبت شده با شماره ۱۳۴۸۸۸ در تاریخ ۲ هفته پیش    نظرات: ۱۸

مجموع ۱۶۲۹ پست فعال در ۳۲۶ صفحه

مطالب ارسالی در وبلاگ شاعر بهمن بیدقی


انجمن دختران خَیّر
 
موبایلمو که روشن کردم یه پیغام ، لحظه ای اومد و غیب شد . درطول این یه لحظه ، اسم دوستمو دیدمو آخرِ پیغام ، کلمه ی " پیوست " رُو . توویه لحظه فکرم هزارجا رفت ، گفتم
يکشنبه ۱۸ آذر ۱۴۰۳ ۰۵:۱۷    نظرات: ۲

مسبب
 
" او" داشت با یه نفر صحبت میکرد ، شِکوه داشت ازاینکه یه مدتیه خوابِ درست درمونی نداره . طرف به شوخی گفت : لابد عذاب وجدان داری ؟ او با تغیر گفت : چیکارکردم مگه ؟
این موضوع گ
يکشنبه ۲۲ مهر ۱۴۰۳ ۰۳:۴۸    نظرات: ۶

عشقِ مادر
 
از راهروی بیرون از درب آپارتمانش ، صدایی شنید .
ازچشمیِ درب خواست نگاهی به بیرون بیندازد ، که احساس کرد ، کسی چشمش را نزدیک کرده به چشمیِ در.
او که بود ؟ نمیدانست
سه شنبه ۲۰ شهريور ۱۴۰۳ ۰۳:۰۵    نظرات: ۲۰

آئینِ جان
 
علیرغم مشکلات ، همه چیز دراین عالم بدانگونه که باید ، بوقوع می پیوندد .
تسلیم رفتاری ست که ازتواضع نشأت میگیرد. پذیرش اینکه زندگی رازیست که اعماق آنرا ذهن انسان ، قادر
پنجشنبه ۳ خرداد ۱۴۰۳ ۰۳:۱۸    نظرات: ۰

همینطور هِرتی ؟
 
مارمولک به مورچه گفت : بیا بریم یه گشتی باهم بزنیم .
مورچه نگفت ما که باهم سنخیتی نداریم ، فقط گفت : می بینی که من دائم مشغول به کارم
مارمولک گفت : از اداره
شنبه ۲۶ اسفند ۱۴۰۲ ۰۳:۱۰    نظرات: ۰
مجموع ۱۵۰ پست فعال در ۳۰ صفحه
کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
2