سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

يکشنبه ۲ دی

صفحه رسمی شاعر نیما ابراهیمی


نیما ابراهیمی

نیما ابراهیمی



ارسال پیام خصوصی
مرا دنبال کنید

تاریخ تولد

:
پنجشنبه ۱ فروردين ۱۳۵۳

برج تولد:

برج حوت

گروه

:
افراغ اندیشه

جنسیت

:
بدون اطلاعات

تاریخ عضویت

:
جمعه ۷ دی ۱۳۹۷

شغل

:
بدون اطلاعات

محل سکونت

:
بدون اطلاعات

علاقه مندی ها

:
شعر - موسیقی - فیلم - گذراندن زندگی

امتیاز

:
۱۰۷۲
تا کنون 136 کاربر 510 مرتبه در مجموع از این پروفایل دیدن کرده اند.


درباره من

:
گاهي هم بايد شانه هايت را بالا بيندازي و بگويي به درك قسمت هاي خوب زندگيت را جدا كني قابشان كني بزني به ديوار فراموشي فصل هاي غمگيني خواهند آمد بعد از اين زمستاني كه در راه است كه تمامشان زمستان است يكي بعد از ديگري مي رسند يكي بعد از ديگري تحويل مي شوند يكي بعد از ديگري فراموش مي شوند و تو مي تواني تمام آن ها را هم قاب كني و بزني به ديوار فراموشي تو مي ماني و دوتا شانه كه تا ابد بالا مانده است و تو مي ماني و يك ابد هميشگي و يك ديوار كه هميشه ميان تو و خوشبختي حايل است

لیست دفاتر شعر


۱

فروش روح به نسیه


اشعار ارسال شده


دیشب که خسته در خواب خود بود / در نیمه ی شب آسوده فرسود ...
ثبت شده با شماره ۱۲۳۱۶۹ در تاریخ شنبه ۴ شهريور ۱۴۰۲ ۱۳:۴۸    نظرات: ۱۷

بگذشته ز سر آب و امیدوار گریست ...
ثبت شده با شماره ۱۲۱۳۲۰ در تاریخ چهارشنبه ۳۱ خرداد ۱۴۰۲ ۲۲:۱۴    نظرات: ۲۲

قصۀ گفته از دهان، نسل به نسل در جهان // گرگِ به یوسفی زده لیک ورا دریده ام ...
ثبت شده با شماره ۱۲۰۲۹۵ در تاریخ چهارشنبه ۲۷ ارديبهشت ۱۴۰۲ ۱۵:۴۲    نظرات: ۲۴

از چشم تو در دام جنون افتادم / از چشم جهان خود برون افتادم ...
ثبت شده با شماره ۱۱۹۹۷۲ در تاریخ شنبه ۱۶ ارديبهشت ۱۴۰۲ ۲۳:۳۰    نظرات: ۴۰

پس تو هم با من نداری دوستی... ...
ثبت شده با شماره ۱۱۹۶۲۴ در تاریخ سه شنبه ۵ ارديبهشت ۱۴۰۲ ۱۳:۵۴    نظرات: ۳۸

مجموع ۳۰ پست فعال در ۶ صفحه

مطالب ارسالی در وبلاگ شاعر نیما ابراهیمی


مرد داشت مثل همیشه پروازش را می کرد و شاد و رها دشت های کنار خانه اش را هرس می کرد. ساعتش زنگ خورد. به آن نگاه کرد. وقت آن شده بود که برود و به کارهایش برسد. پس مسیرش را به سمت خانه پیرمرد که میگفت حو
سه شنبه ۲۳ اسفند ۱۴۰۱ ۰۵:۳۱    نظرات: ۱۶
کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
4