صفحه رسمی شاعر عیسی نصراللهی( تیرداد)
|
عیسی نصراللهی( تیرداد)
|
تاریخ تولد: | يکشنبه ۱ فروردين ۱۳۶۱ |
برج تولد: | |
گروه: | عمومی |
جنسیت: | مرد |
تاریخ عضویت: | يکشنبه ۲۴ خرداد ۱۳۹۴ | شغل: | تحصیلاتم در همان مرحله ی ابتدایی یعنی دوم ابتدایی باقی ماند |
محل سکونت: | دامنه های زاگرس پیر |
علاقه مندی ها: | خواندن ناخوانده ها...... |
امتیاز : | ۷۹۲ |
تا کنون 92 کاربر 317 مرتبه در مجموع از این پروفایل دیدن کرده اند. |
درباره من: وقتی چهار ساله بودم بهترین آیه ی زندگی را از دست دادم.( مادرم را )
\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\
داد آن گل پسرم شب را بانگ : \
که چرا مادر من جویا نیست ؟ \
آن بهشتی که همه می گویند...\
مادرم برده و او ، گویا نیست \
بوسه ای دادم از او،که ای پسرم\
راه تقدیر تو که رویا نیست \
در بهشتی ازلی بودش، که : \
باغ و بستان دلش، شولا نیست\
بعد از آن حادثه ی تکراری \
هر شب اینجاست و این حاشا نیست\
رخت آویز سپید تن تو : \
مادرت شسته ولی اینجا نیست\
یا زمانی که تو بستر بودی: \
تنگ آغوش تو بود،حالا نیست\
بعد از آن شب،همه فکرم که چرا؟\
پسرم هست ولی\\\\" دریا \\\\" نیست \
\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\
شعر : عیسی نصراللهی |
|
|
|
اشعار ارسال شده
|
|
همیشه خودم را بزرگ می پنداشتم.احساس میکردم باید زود بزرگ شوم- زودتر از بقیه به رودخانه ی فصلی و غیرف ...
|
|
ثبت شده با شماره ۵۰۳۱۹ در تاریخ يکشنبه ۲۸ شهريور ۱۳۹۵ ۱۷:۱۱
نظرات: ۶
|
|
باز هم یاد و بهار کودکی ...
کودکی و کودکی و کودکی
باز هم مهر است و آغوش کتاب
آه، سارا نیس ...
|
|
ثبت شده با شماره ۵۰۲۵۶ در تاریخ پنجشنبه ۲۵ شهريور ۱۳۹۵ ۲۳:۲۵
نظرات: ۵
|
|
چه فرقی میکند
وقتی
اشتیاق مرزهای نور
می نوردیدند
" آرش "
" آرزوی مردهای خفته ی ایران "
...
|
|
ثبت شده با شماره ۵۰۲۳۰ در تاریخ چهارشنبه ۲۴ شهريور ۱۳۹۵ ۱۸:۲۶
نظرات: ۰
|
|
بر پهناپهن دره ی گرگها
روی سرآشیبی یک خواب عمیق
یکریز می بارد این سپید آغوش پیر...
گرگی می خو ...
|
|
ثبت شده با شماره ۵۰۱۴۷ در تاریخ يکشنبه ۲۱ شهريور ۱۳۹۵ ۰۷:۲۶
نظرات: ۱
|
|
دردی سترگ در درونم رخنه کرده بود
دردی غریب و قشنگ
ناز آهوی ایل و نگره ی رهگذران....
به گمانم زمان ...
|
|
ثبت شده با شماره ۵۰۰۷۲ در تاریخ چهارشنبه ۱۷ شهريور ۱۳۹۵ ۲۲:۴۷
نظرات: ۸
مجموع ۱۰۸ پست فعال در ۲۲ صفحه |
مطالب ارسالی در وبلاگ شاعر عیسی نصراللهی( تیرداد)
|
|
به بهانه ی شب یلدا شعر زیر تقدیم میگردد...با مهر : خزان ناگه تمام رنگ زرد خویش را می شست... و من در فکر این طفل زمستانم... شبی تاریک و ظلمانی... به ناگه... گیس
|
|
شنبه ۲۸ آذر ۱۳۹۴ ۱۲:۰۰
نظرات: ۱۲
|
|
ساعت از نیمه ی بامداد گذشته است و به فکرم رسید که بجز انواع قالبهای شعری و سبکهای پیش رو اعم از قدیمه یا جدیده...می بایست برای انسان گریزان از تمدن و هزاره های درد، سبک یا قالب یا پناهگاه فرا حسی نیز
|
|
دوشنبه ۲۳ آذر ۱۳۹۴ ۱۱:۵۱
نظرات: ۹
|
|
ﺍﻓﺴﺎﻧﻪ ﯼ ﺷﺎﻣﺎﺭﺍﻥ ( ﺷﺎﻩ ﻣﺎﺭﺍﻫﺎ ﺑﻪ ﮐُﺮﺩﯼ ﺷﺎﻩ ِ ﻣﺎﺭﺍﻥ Şahê maran ) ﯾﮏ ﺍﻓﺴﺎﻧﻪ ﯼ ﮐﻬﻦ ﺩﺭ ﻣﯿﺎﻥ ﮐُﺮﺩﻫﺎﺳﺖ ﮐﻪ ﺗﺎﮐﻨﻮﻥ ﺭﻭﺍﯾﺖ ﻫﺎﯼ ﮔﻮﻧﺎﮔﻮﻥ ﻭﻟﯽ ﺗﻘﺮﯾﺒﺎ ﺣﻮﻝ ﯾﮏ ﻣﺤﻮﺭ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﺭﺍﺑﻄﻪ ﻧﻘﻞ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ . ﺍﻓﺴ
|
|
دوشنبه ۱۶ آذر ۱۳۹۴ ۱۹:۲۲
نظرات: ۱۲
|
|
/ لخت مادرزاد/ من فکر میکنم که باری سنگین بر دوشم نهاده شده یک سنگینی عجیب که بانی اش درکناری به تماشایم نشسته است میپوید و انتظار عملی ولو اندک را نسبت به من خواستار است مثلا میخواهد بفهماند که در از
|
|
چهارشنبه ۱۱ آذر ۱۳۹۴ ۰۳:۳۴
نظرات: ۱۲
|
|
شعری با شمه ی فلسفی و آفرینشی بود که درد اجتماعی و انسان را در بطن اومانیسم و آزمایشگاه به سخره میگیرد....شاعر معتقد است که تمامی مکاتب آمده و نیامده در سروده زاییده ی اوهام اند و تلاش انجمنهایی مرقوم
|
|
سه شنبه ۱۰ آذر ۱۳۹۴ ۰۰:۱۷
نظرات: ۳
مجموع ۳۴ پست فعال در ۷ صفحه |