صفحه رسمی شاعر شبنم حکیم هاشمی
|
 شبنم حکیم هاشمی
|
تاریخ تولد: | دوشنبه ۱۱ مرداد ۱۳۶۱ |
برج تولد: |  |
جنسیت: | زن |
تاریخ عضویت: | يکشنبه ۱۶ آبان ۱۴۰۰ | شغل: | بدون اطلاعات |
محل سکونت: | تهران |
علاقه مندی ها: | ادبیات و کتاب و هنر |
امتیاز : | ۲۱۵ |
تا کنون 73 کاربر 241 مرتبه در مجموع از این پروفایل دیدن کرده اند. |
درباره من: شبنم حکیم هاشمی،
یکی از ساکنان سرزمین ادبیات و هنر...
آثار مهم منشر شده:
دو ترانه ی فرشته و مسیر با صدای یکی از
خاطره سازان بزرگ و ماندگار موسیقی،
..............................................
سه کتاب چاپ شده:
عشق تو را دوست می دارد؛ مجموعه ی شعر و ترانه، ناشر: انتشارات قصیده سرا،
................
فرشته اومدی از دور؛ مجموعه ی ترانه، ناشر: انتشارات نیماژ،
................
شیدا و شمس؛ مجموعه داستان، ناشر: انتشارات امید سخن،
..........
چندین دکلمه:
لحظه ی طوفانی،
مولانا،
زیر گنبد کبود،
رقص تو،
و...
............
چند مجموعه ی صوتی:
ترانه های رقص،
شاعرانه های رقص،
روایت های شاعرانه ی رنگها و فصل ها،
شعرواره های آزادی،
............................
چند کتاب الکترونیکی و پی دی اف:
شیدا و شمس (مجموعه داستان)،
قصه های رنگارنگ نقاشی ( مجموعه داستان و روایت)،
قصه های جشن های ایرانی (قصه هایی با الهام از جشن های ایران باستان)،
لحظه ی طوفانی ( مجموعه غزل)،
ترانه هایی که تمام شدند ( مجموعه ترانه)
|
|
|
|
اشعار ارسال شده
ثبت شده با شماره ۱۱۰۱۱۲ در تاریخ ۲ روز پیش
نظرات: ۱۴
ثبت شده با شماره ۱۰۹۹۶۴ در تاریخ ۶ روز پیش
نظرات: ۱۹
ثبت شده با شماره ۱۰۹۸۲۱ در تاریخ ۱۲ روز پیش
نظرات: ۱۵
|
|
بر دیوارهای این عمارت کهن... ...
|
|
ثبت شده با شماره ۱۰۹۷۳۳ در تاریخ ۲ هفته پیش
نظرات: ۷
ثبت شده با شماره ۱۰۹۶۲۲ در تاریخ ۲ هفته پیش
نظرات: ۱۰
مجموع ۲۶ پست فعال در ۶ صفحه |
مطالب ارسالی در وبلاگ شاعر شبنم حکیم هاشمی
|
|
کتاب «شیدا و شمس» به قلم من مجموعهای،ست از چهار داستان با مضامین فلسفی، عرفانی، اسطورهای، اجتماعی، تخیلی و فانتزی به نامهای شیدا و شمس، قصهی آناهیتا، باغ موسی
|
|
|
|
پنجره عاشق شد؛ عاشق تک درختی که در مقابل نگاهش ایستاده بود. شاخههای درخت از شکوفههای رنگارنگ لبریز بودند و پرندههای نغمهخوان بر شاخههایش مینشستند و آواز میخوا
|
|
|
|
پنجره عاشق شد؛ عاشق ماه که در آسمان شب شکفته بود و او را نگاه می کرد! پنجره هم تمام نگاهش را به ماه سپرد! ماه، نگاه به نگاه، به پنجره نزدیک و نزدیکتر شد؛ آن قدر که تمام نگاه پنجره را پ
|
|
|
|
پنجره عاشق شد؛ عاشق ستارهای درشت و روشن در آسمان شب. پنجره در خلوت عاشقانهی شبها با ستاره راز دل میگفت. پنجره میدانست که ستاره از او بسیار دور است و
|
|
|
|
پنجره عاشق شد؛ عاشق باران که قطره قطره بر تنش بوسه میزد! پنجره مست بوسههای باران شد! و همچنان مست بوسههای باران بود که ناگهان باران خداحافظی کرد و رفت! همان قدر که ناگ
|
|
مجموع ۱۶ پست فعال در ۴ صفحه |