صفحه رسمی شاعر سحر غزانی
|
سحر غزانی
|
تاریخ تولد: | چهارشنبه ۱ اسفند ۱۳۸۰ |
برج تولد: | |
گروه: | شاعران سپید |
جنسیت: | زن |
تاریخ عضویت: | پنجشنبه ۱۹ تير ۱۳۹۹ | شغل: | دانشجوی روانشناسی/معلم |
محل سکونت: | ساری |
علاقه مندی ها: | یادگرفتن |
امتیاز : | ۲۸۵۱ |
تا کنون 438 کاربر 2935 مرتبه در مجموع از این پروفایل دیدن کرده اند. |
درباره من: خیالی ام که فقط پیراهنِ آدم به تنش کرده است... |
|
|
|
اشعار ارسال شده
|
|
بیا قبل از کوچ رویا
یک بار دیگر
در آغوشِ سحر
خورشید را بیدار کنیم ...
|
|
ثبت شده با شماره ۱۱۶۱۱۴ در تاریخ چهارشنبه ۷ دی ۱۴۰۱ ۱۰:۵۸
نظرات: ۵۷
|
|
هنوز سطرهایی از خورشید روی زمین جا مانده است... ...
|
|
ثبت شده با شماره ۱۰۷۸۶۵ در تاریخ جمعه ۶ اسفند ۱۴۰۰ ۲۳:۵۰
نظرات: ۸۹
|
|
میخواستم لبخندم را پرداخت کنم... ...
|
|
ثبت شده با شماره ۱۰۲۵۶۵ در تاریخ شنبه ۱۳ شهريور ۱۴۰۰ ۰۳:۰۱
نظرات: ۱۰۲
|
|
کاش ساعت فروشی بود تا لحظه دیدنت را میخریدم... ...
|
|
ثبت شده با شماره ۹۸۴۶۱ در تاریخ دوشنبه ۱۳ ارديبهشت ۱۴۰۰ ۱۴:۱۴
نظرات: ۱۷۲
|
|
در دشتِ فراخِ فراغ از چشمه ی چشمانم اشک میجوشید ...
|
|
ثبت شده با شماره ۹۲۶۳۵ در تاریخ سه شنبه ۴ آذر ۱۳۹۹ ۲۰:۲۴
نظرات: ۳۷۱
مجموع ۱۳ پست فعال در ۳ صفحه |
مطالب ارسالی در وبلاگ شاعر سحر غزانی
|
|
دیشب یه خواب دیدم ، خواب دیدم رفتیم یه جایی که دور تا دورش فقط دریاست ، جای غریبی نبود انگار بارها رفته بودم ولی یادم نمیومد تو یه لباسِ آبی تنت بود...آره همون لباسی که گفتم وقتی میپوشی شبیه آسمو
|
|
دوشنبه ۷ تير ۱۴۰۰ ۲۲:۲۰
نظرات: ۱۵
|
|
لباس لبخند را از تنِ لب هایم در آورده و دوباره خودم میشوم شب خمیازه میکشد اما اتاقم هنوز بیدار است ،در مرزِ خستگیهایم افکاری کدر،خیالِ کسی را قاچاق میکنندکه وقتی نیست، خانه خیالِ خوابی
|
|
جمعه ۴ تير ۱۴۰۰ ۲۲:۰۳
نظرات: ۱۵
|
|
کوتوله: من همیشه دلم میخواست یکی باشه که باهام حرف بزنه مخصوصا اون خانوم کوتوله که چشمای رنگی و دماغ خیلی بزرگی داشتو همیشه یه لباس قرمز با دایره های سفید میپوشیدو توی مزرعه سنگویج کار میکرد ، من تو ن
|
|
چهارشنبه ۲۶ خرداد ۱۴۰۰ ۰۵:۰۰
نظرات: ۹
|
|
....و آن خانه ی روستایی زیبا از درو دیوارش شعر میچکید از سماور گوشه خانه که از دستِ قوری جوش آورده بود بگیر تا گلهایی که انگار با قدم های مادربزرگ بر قالیِ قرمز نقش بسته بودند میزِ و صندلیِ
|
|
شنبه ۲۲ خرداد ۱۴۰۰ ۱۴:۲۱
نظرات: ۰
|
|
این روزها بسیار برای تو دلتنگ ترم همه جا تو را میبینم انگار در آخرین قرارمان چشمانم هنوز پیشت جا مانده است... یعنی توهم برای من همین اندازه دلتنگی؟ نکند بادی که چندساعت است لای موه
|
|
پنجشنبه ۶ خرداد ۱۴۰۰ ۲۳:۰۶
نظرات: ۸
مجموع ۲۰ پست فعال در ۴ صفحه |