در پیامی که لطف کردید امری کرده بودید و صد البته ادب در اطاعت است
اولا که این اثرتان چون سایر آثارتان زیباست و از نظر فنی یعنی وزن و قافیه اشکالی ندارد استادانه حرف قافیه انتخاب شده است که ده ها کلمه ی هم قافیه را میتوان آورد و حتی به آن اضافه کرد
شعرتان یاد آور و در وزن غزل معروف رهی معیری است با عنوان
(حدیث جوانی ) و با مطلع
( اشکم ولی به پای عزیزان چکیده ام
خارم ولی به سایه ی گل آرمیده ام )
اما در کمال ادب و احترام ایرادات که صد البته نه نظرم را ابراز میدارم
- شعرتان حسن مطلع زیبایی ندارد به جز آرایه ی تضادی که در کلمات ( اول و آخر) وجود دارد حرف دیگری ندارد
همچنین مصراع ( از روزهای فکر غمت بی اثر شدم) مانند بسیاری از مصراعهای تان از عنصر عاطفه خالی است و شما و همه ی خوانندگان از من بهتر میدانید که عاطفه در اصل همان انتقال و القای احساس شاعر به خواننده است ولی بنده با این اثرتان کمتر توانستم ارتباط بر قرار کنم
( البته شاید ضعف در من باشد نه شعر زیبای تان ) دیگر اینکه در جوانی پیر معبد شدن و سیر سلوک فاصله را از بر شدن هم زیاد چنگی به دل نمی زند
کوتاه سخن اینکه بنده این شعر را شمارا زیاد از دل برامده ندیدم تا اینکه دلنشین باشد اثر تان را سروده ای یافتم که رفع تکلیف شده باشد و مانند کسیکه از نوشتن و سرودن یک مطلب تکراری خسته شده بنده در اول هم بی عیب بودن شعرتانرا از نظر فنی تایید و تاکید کردم و در آخر هم از حسن ختام بسیار زیبای تان نباید غافل شد بهترین و بیت الغزل این سروده تان همان بیت آخر است
(از اولش برای خودم زجر بوده ام
از آخرش برای تو هم دردِسر شدم)
ان شاالله که واگویه هایم را به سعه ی صدرتان بخشیده اید
با آرزوی بهترینها برای شما و آثارتا که هر دو از بهترینهاست
از اولش رسیدم و آخر هدر شدم
در راهِ عشق ، گم شده ای خونجگر شدم
از دست رفتم و غمِ تو خیمه زد به دل
هر جا که از نبودنِ تو، باخبر شدم
با ناله های نیمه شبم خو گرفتهام
از (لحظه های ) فکرِ تو بودن ، (ثمر) شدم
من در دلِ جوانیِ خود پیرِ معبدم!
سِیر و سلوک فاصله ها را زِ بر شدم
(سیرو سلوکِ هجرِ تورا حفظ اثر شدم ) / (سِیر ازبرم ، ز هجر ، سلوکی اثر شدم )
از نیش این و آن همگی خسته ام ولی
از زخم های کهنه ی خود خستهتر شدم
از شهرِ عشق رانده و از خانه ماندهام
در کوچه های بی کسیَ ام دربدر شدم
از اولش برای خودم زجر بوده ام
( باز ) آخرش برای تو هم دردِسر شدم
زیبا و دلپسند نگاشتید
درحیطه ی ادب غنایی ِ معاصر ؛ غزلی چنین عاطفه نمود با
واژه گزینی ِ رسابه اندوهی محسوس و ظریف اندیش و
معناپرور ، همراه با حفظِ انسجامِ موسیقیاییِ الفاظ و مصاریع
و ابیات، نیز مآثر بیان و ژرف نهاد در تصویرنگاریِ قابلِ تامّل
و دلنشین که لُپِ کلام مد نظرش را در چندمصرعِ کوتاه و
وزنی ساده ، امروزی و مخاطب پسند ، هنرمندانه به اذهان
و قلوبِ خوانندگان متبادر می سازد ؛ جز از قوّه ی ناخودآگاهِ
جوششیِ درونی عاشق پیشه و روندِ کوششی ِ منطبق بر
منطقِ مَهارتیِ خودآگاهی که نه ، دل آگاهی سخن شناس و
قلمی نفیس ِ تغزّل دوست و روحِ زلالی ادراک محور ، برنمیاید.
از اطاله ی کلام هم عذرخواهم که
تبادلِ افکار درحیطه ی خلوصِ نیّات ؛ اشتیاقِ اهلِ ادب است و جَلای روح را مسبّب .
سلامت باشید و سرافراز
سُراینده ی زیباییها
و درپناه توکّل حق تعالی پیروز