« گنج دانش »
كليد دانش خود ، گر بجوئيم
درِ گنج خدا ، بتوان گشوديم
خدا آن گنج دانش را نهاد است
به روي اين زمين تا ما بجوئيم
درِ گنج خدا ،علم است و دانش
اگر جستيمش آن گنجينه بوديم
زميني را كه حق گسترده كردس
كه ما گِردش به راه حق بپوئيم
سر ما تا نـگردد پُـر زِ دانش
سر ما ، سر نباشد سر كدوئيم
اگر ما سر به تسليمش نكرديم
به طبق گفته اش، بر حق عدوئيم1
سر ما ها زِ دانش با خِرد ساخت
خرد را تا نجوئيم ، حق نجوئيم
زِ گفتار خرافات2 و موهومات3
زبان بر بسته ، آنها را نگوئيم
سر حرف خدا و دين حق را
زِ گفتـار پيامبرهـا بـجوئيم
زِ گفتار نكو و پند نيكو
زِ دل رنگ جهالت را بشوئيم
اگر گفتار حق ، رفتار كرديم
از آن رفتار حق ، پُـر آبروئيم
كجا معلوم شد ، در راه شيطان
كه ما رفتار حق، را مي نموديم
اگر ما تابعيم ، آن امر حق را
چرا غافل زِ اسرار وجوديم
خداوندي كه خلقت كرد ما را
چرا ما قادر خلقت نبوديم
وجود ما اگر بر دست ما بود
چرا ما ناتوان ،بر اين وجوديم
تمام ما به روز كودكيمان
يكي قادر به حفظ خود نبوديم
خـداي قــادر فـرد تـوانــا
ز كي بودس ،چرا ما ها نبوديم
حسن بار ديگر، از حرف حق گو
كه ما با اهل حق،حرفت بگوئيم
٭٭٭
1- دشمن 2- سخنان بيهوده و پريشان 3- عقايد باطل و بي اساس
دیوان اشعار حسن مصطفایی دهنوی
جناب
دهنوی
عزیزم
⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘