« بي هنران »
در دایره ی مُلک جهان ، بی هنر هستیم
ما بی هنران ،کی به ردیف بشر هستیم
ما بي هنران را هنری شاید و باید
باید همگی خالقِ خود ، را بـپرستیم
این طرز وظايف زِ خدا واجب ما شد
با واجب واضح ز خدا ، بی خبر هستیم
ما گر به صراطیم1، چرا راست نـرفتیم
در راستی راه ، چرا حیله گـر هستیم
ای جمع بشر ،خلقت خود را به نظر کن
یک قطره ی آبیـم2، مگر بیشتر هستیم
گوشَت نـشنید ،آن همه آوای3 پیمبر(ص)
آوای خدای است ،مگر گوش کر هستیم
این قطره ی آبی ،که به خاک آمده اینجا
آیا بـتوانیم از این خاک به رَستیم
این نکته نداند ، سر هر کس به غروراس
آن وقت بداند ،که سر اندر لحد4 هستیم
اول که چنین بودی و آخر که چنین است
اندر وسط راه چرا ، خود بـپرستیم
اول به کثافات بُد و آخر که کثیف است
اندر وسط کار ، کثافت کشی هستیم
گر روح در اینها نَـبُد5 و روح نـباشد
ما چون بـشناسیم، نکو یا که بَد هستیم
این روح چه باشد،که بُوَد صانع این روح
خود فکر بکن،صانع این روح خود هستیم
اول نـتوانیم و در آخر نـتوانیم
نـشناخته ایم آخر این عمر چه هستیم
اول که نمی شد و در آخر که بـمیریم
اندر وسط عمر چرا سرکش و مَستیم
هر چند نظر ما به بلندی بگرایید
در پایگه دین ، همه کوته نظر هستیم
توضیح زیادست از این جسم و از این روح
نـتوان بـشناسیم خود از روح که هستیم
این نکته پیچیده که گفتی چه بزرگ است
ما هم حسن،افزون ز تو در این نظر هستیم
٭٭٭
1- راه حق- راه راست 2- آب مني-(آيه 77 سوره يس) 3- بانگ- ندا - عقيده 4- شکاف کرانه گور 5- نبود
دیوان اشعار حسن مصطفایی دهنوی
واقعا همینطور دربرابر عظمت الهی ما همگی محدودیم و عاجز به قول تان بی هنر و
نشناخته پا از سر