بهم گفتی وقت جداییه ، برو دیگه نمیخوامت
تو که تصمیم تو گرفتی ، چی بگم من بگم میخوامت؟
میدونی جدایی یعنی باید روبروی هم وایسیم
میدونم اصلا برات مهم نیست ، باشه وا میسیم
وقت و نگذرون الکی ، جونم وبگیر ، میدم بهت
به اندازه صد جون شیرین ، مدیونم بهت
فقط آرزوم این بود ، سایه سَرت شَم
ولی دوباره خود مو تنها میبینم ، باز بی آرامشم
اصلا به سلامت برو ، ای شیرینم
هر چه خود دانی ، من به جان میبینم
تو خودتو دور کن ، منم رها کن زیر این آوار
بشکنه دست بی نمک ، اصلا دل بی یار
من همونم که هر موقع شد ، اشک چشمت مثال آب
دلمو برات عین قایق انداختم تو همون آب
روزی که از پیشم بری ، جهنم به پا میشه
روحم از تو که نه ، ولی از خودم جدا میشه
روزی که ولم کنی ، واسم آخر دنیاست
عشق تو تکرار نمیشه ، مثال تو کتاباس
روزی که برگردی ، فکر نکنم منو بشناسی
جونیم همه رفته ، اما تو هنوز جون و خاصی
تو همون ماه ای که ،پشت ابر هستی نمایان
من همون پیر مردی هستم ، که راه میره به زیر باران
دلمو شکستی تو ، رفتی با دیگران
موندم چی میخوای بهم بگی ، با این حال ویران
شاعر : حامی شعر " جدایی
به شعر ناب خوش آمدید
موفق باشید