سه شنبه ۴ دی
|
دفاتر شعر بهاره کیانی قلعه سردی(بهار)
آخرین اشعار ناب بهاره کیانی قلعه سردی(بهار)
|
اونی که باید باشه نیس دیگه
آتیش گرفته روح بیمارم
میخوام بدونه بعد از اون دیگه
درد بزرگی توو دلم دارم
.
انگیزه هامو دادم از دستو
دور سرم هی خونه میچرخه
تنها امید و تکیه گاهم بود
طعم تموم زندگی تلخه
.
هرساله هرفصلش خزونه حیف
دیگه بهاری پیش پامون نیس
پاییزی و بی رنگ و بی جونم
این سختیا یا رب! سزامون نیس
.
راستی خدا پس کو؟ کجاس حالا ؟
انگار دیگه روشو ازم برده!
هرچی صداش کردم نگف چیزی
امید قلبم بیهوا مُرده!
.
اونی که رفته بر نمیگرده
روزای سختی پیش رومون هست
تنهایی میبافم خیالم رو
اُف از زمین و این زمان پست
.
زنده بمونیم بعد از اون شاید،
اما خوشی از زندگی میره
سخته که باشیم تویه این دنیا
انگار هوا بدجوری دلگیره
.
با التماس هرشب دعا کردم
شاید درای پیش روم واشه
بدجور تویه کار خدا موندم
یعنی نمیخواد پیش مون باشه؟
.
روح از تنم انگار جدا شد تا
گفتن بابا دیگه کنارش نیس
قلبم داره میگیره از این غم
هیشکی چرا پای قرارش نیس
.
رفتی بابا؟ باشه برو اما
من شک ندارم که مثه سابق
داری هوامونو دلم قرصه،
شاید نبودیم بیش از این لایق
#بهاره_کیانی
#بهاره_کیانی_قلعه_سردی
ترانه ای فی البداهه برای بزرگ مردی که دیگر نیست و بر نمیگردد.....
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.