چهارشنبه ۵ دی
تو را بغل کر دم شعری از موسی عباسی مقدم
از دفتر نوا ونما نوع شعر غزل
ارسال شده در تاریخ جمعه ۳ ارديبهشت ۱۴۰۰ ۱۸:۳۳ شماره ثبت ۹۸۰۷۱
بازدید : ۲۴۱ | نظرات : ۲۶
|
دفاتر شعر موسی عباسی مقدم
آخرین اشعار ناب موسی عباسی مقدم
|
توی کوچه تو را بغل کردم
که بگیر وبگیر راه افتاد
شد خیابان لبا لب از مردم
تا صغیر وکبیر راه افتاد
یک نفر زد به شانه حولم داد
ظرف لبریز شیر راه افتاد
عمه ی تو سکینه خانم با
پدرت ببر پیر راه افتاد
پشت او مادر تو معصومه
بعد از آن هم امیر راه افتاد
خواهر زینب تو باماشین
که مرا کرد زیر راه افتاد
* * * * * * * * * * *
من که مردم برای تو آنشب
توبه افسانه ؟قصه؟ رو کردی
کوچه ها را که شستشو دادی
پاره عشق را رفو کردی
توی سینه به من رسیدن را
از خداوند آرزو کردی
شب به خوابت به تو گلی دادم
تو به موهای خود فرو کردی
فکر باغ بهشت افتادی
یاد سیب ومی وسبو کردی
باده ات را که سر کشیدی باز
یاد گیلاس با هلو کردی
آمدی مثل گل به آغوشم
غنچه عشق را که بو کردی
دور از چشم مادر و پدرت
به بهشت آمدی وشو کردی
موسی عباسی مقدم
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
بسیار زیبا و دلنشین بود
خاطره انگیز
دستمریزاد