هرچه دشمن بیشتر از پیش ها، لحظه لحظه می شود شیّاد تر
می شود فرعونِ لاکردار، این، خصمِ ذِي الْأَوْتَادِ،ذِي الْأَوْتَاد تر
ما بخود آییم اگر از پیش بیش، می شکافیم آسمان ها را به عزم
می شود در لامکان بی هیچ شک، ناکجا آبادمانمان،آبادتر
رسم عشق و عشق بازی از قدیم، بوده است این، هست و خواهد بود نیز
می دهد از دست شیرین، تلخ، شد هر کس از فرهادها فرهاد تر
جهد را جدی چرا باید گرفت؟ می توان با جهد بود امّید وار
لا اقل باید نیاساییم تا مشکلات ما نگردد حادتر
صیحه باید زد که دشمن بگسلد، بند بندش از هم از این صیحه زود
دشمنانی پیش رو داریم کز، هر چه شدّادند هم شَدّاد تر
عزم اگر جزم است باید پر گشود پر به سوی عالمی دیگر گشود
کی کسی از جان به جانان در گشود، شد نه گر در پایمردی راد تر؟
تاج تا بر سر گذارد کیقَباد، گستراند تا بساط عدل و داد
بی برو برگرد باید بود از، رستمِ دستان پُر استعداد تر
جام خود سرشار اگر از می کنیم، می توانیم آسمان را طی کنیم
جزء و کل را در نوردیم از شعف، قد برافرازیم اگر شمشاد تر
زندگی با شور مستی زندگی است، شور مستی پایه ی پایندگی است
زندگی بی شور مستی هست از هر چه بی بنیاد بی بنیاد تر
تا توکّل بر تو داریم ای خدا، ناگزیر از ما گریزان است خصم
در جهان پروردگارِ ما تو را، کیست از ما و کجا مُنقاد تر؟
تا به عهد ایزدی دل بسته ایم《 از غمِ امروز و فردا رسته ایم》
می شود پیدا مگر کس در جهان از خدا 《لا يُخْلِفُ الْمِيعاد》تر؟
بی برو برگرد، با صبر و ثبات، شک نداریم از تمام کائنات
چون ز عشق آکنده شد دل های ما، طینتی داریم گوهرزاد تر
درودبرشما استادعزیز
زیباقلم زدید