سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 10 فروردين 1403
  • همه پرسي تغيير نظام شاهنشاهي به نظام جمهوري اسلامي ايران، 1358 هـ‌.ش
20 رمضان 1445
  • شب قدر
Friday 29 Mar 2024
    به سکوی پرتاب شهرت و افتخار ،نجابت و اقتدار ... سایت ادبی شعرناب خوش آمدید مقدمتان گلباران🌹🌹

    جمعه ۱۰ فروردين

    وقتی تورو دیدم!

    شعری از

    ابوالفضل گیلانی

    از دفتر شعرناب نوع شعر آزاد

    ارسال شده در تاریخ دوشنبه ۴ اسفند ۱۳۹۹ ۱۷:۱۵ شماره ثبت ۹۵۹۵۲
      بازدید : ۱۸۴   |    نظرات : ۹

    رنگ شــعــر
    رنگ زمینه
    دفاتر شعر ابوالفضل گیلانی

    وقتی تورو دیدم
    خیلی اتفاق ها افتاد
    اینجا چند تاشو میگم
    گفتم این قطعا همونه
    همونی که باید توی قلب من بمونه


    وقتی تورو دیدم مغزم هک شد
    هر مشکلی توش سریعا حل شد
    تو فقط باش و دل منو خر کن
    تو مرحم باش و دردهامو برطرف کن
    کشیدم میشم بری به هر طرف تو
    جذبت میشدم چون بودی هدف تو
    تو فقط با بودنت وقت منو تلف کن
    من میکردم توی مشکلات به تو فقط توکل
    وقتی تورو دیدم کور شُدم
    از هر چی عشقه لبریز شدم
    نمیخوام حرفامو لفظیش کنم
    ولی بد به نگاهت اسیر شدم
    جنگل بِکر بودم ولی کویر شدم
    استوار بودم ولی تخریب شدم
    واسه عاشقای تو سخترین حریف شدم
    نمیخوام از خودم زیاد تعریف کنم

    وقتی تورو دیدم، رشد کردم
    به هر چی خاطره بد بود پشت کردم
    هر چی علف هرز بود از دلم خشک کردم
    تو برای من بودی یه خاطره خوب
    یه دختره جذاب در عین حال محجوب
    تُو نگاه اول شدی برام محبوب
    از غرق شدن توی موهات نداشتم منظور
    باید خودمو نجات میدادم بودم مجبور
    من تخس بودم، تو بودی خیلی مغرور
    وقتی تورو دیدم بودم پر از کمبود
    مثل پروانه ای بودم که افتاده گیر عنکبوت
    تارهای چسبانکتم موهای مِشکیت بود
    گفتم چقدر میاد شال زرشکی به موت
    وقتی گذاشتیش شدم مات و مبهوت
    دیگه نبودم مثل قدیم بد اخلاق و منفور
    چون رسیده بودم به آخرین مقصود


    گفتم که چند تا شو برات میگم
    ببین فقط با یه نگاه تا کجاها میرم
    من فقط با دوتا چشمم تورو دیدم
    وای به حال اینکه تورو انتخاب کنم به عنوان دینم
    ۳
    اشتراک گذاری این شعر

    نقدها و نظرات
    عباسعلی استکی(چشمه)
    سه شنبه ۵ اسفند ۱۳۹۹ ۰۸:۱۹
    درود بزرگوار
    جالب و زیبا بود خندانک
    ابوالفضل گیلانی
    ابوالفضل گیلانی
    سه شنبه ۵ اسفند ۱۳۹۹ ۱۲:۳۳
    🙏🌷
    ارسال پاسخ
    طوبی آهنگران
    سه شنبه ۵ اسفند ۱۳۹۹ ۰۹:۵۱
    سلام جناب گیلانی
    شعر بسیا ر زیبا یی
    سروده اید دورود بر شما
    بسیار هم بلند
    ابوالفضل گیلانی
    ابوالفضل گیلانی
    سه شنبه ۵ اسفند ۱۳۹۹ ۱۲:۳۴
    درود و سپاس خدمت شما خانوم آهنگران🙏🌷
    ارسال پاسخ
    محمد باقر انصاری دزفولی
    سه شنبه ۵ اسفند ۱۳۹۹ ۱۲:۴۴
    کوتاه وخیلی زبیا سرودی بود
    درودبر اندیشه نابتان
    شاعر بزرگوار
    هزاران درود
    خندانک خندانک خندانک
    ابوالفضل گیلانی
    ابوالفضل گیلانی
    جمعه ۸ اسفند ۱۳۹۹ ۱۶:۳۵
    درود و تشکر به شما همراه عزیز🙏💌
    ارسال پاسخ
    مجتبی شهنی
    سه شنبه ۵ اسفند ۱۳۹۹ ۱۸:۲۹
    درود فراوان
    بر شما
    بسیار بسیار
    عاااااالی

    قلمتان توانا خندانک
    ابوالفضل گیلانی
    ابوالفضل گیلانی
    جمعه ۸ اسفند ۱۳۹۹ ۱۶:۳۵
    با تشکر از شما نگاهتان گیرا🙏💌
    ارسال پاسخ
    مجتبی شهنی
    سه شنبه ۵ اسفند ۱۳۹۹ ۱۸:۲۹
    خندانک خندانک خندانک
    خندانک خندانک
    خندانک
    تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


    ارسال پیام خصوصی

    نقد و آموزش

    نظرات

    مشاعره

    کاربران اشتراک دار

    محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
    کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
    استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
    0