سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

پنجشنبه 17 آبان 1403
    6 جمادى الأولى 1446
      Thursday 7 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        پنجشنبه ۱۷ آبان

        سی سالگی

        شعری از

        فرشاد نوری

        از دفتر تهرانپارس تا انقلاب نوع شعر ترانه

        ارسال شده در تاریخ پنجشنبه ۱۶ بهمن ۱۳۹۹ ۱۲:۱۷ شماره ثبت ۹۵۲۹۰
          بازدید : ۳۹۵   |    نظرات : ۸

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر فرشاد نوری

        یک روز تو سی سالگی یادت میوفته
        فهرست قولایی که دادی و نموندی
        یک روز تو سالگی تو خاطرم هست
        تو اوج بی رحمی به نابودیم کشوندی
        .
        حالت خرابِ و پیِ جبرانی اما
        سی سالگی دیرِ برای عشق تازه
        تنها نشستی با خودت بی قلب و احساس
        مثل عروسک کنج ویترینِ مغازه
        .
        یادت بیار برفی رو که از بعد دوریت
        روی سرم بارید و موهامو سفید کرد
        یادت بیار اینو که سیلاب دروغات
        بی آبرویی کرد و عشقو رو سفید کرد
        .
        از من نخواه برگردمو پیشت بمونم
        واسم نخون از پاکی و از بی گناهی
        من رفتم از دنیای تو با نا امیدی
        تو باعث دلسردی و این اشک و آهی...
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        عباسعلی استکی(چشمه)
        شنبه ۱۸ بهمن ۱۳۹۹ ۰۸:۴۶
        درود بزرگوار
        غمگین و زیبا بود
        جسارتا مصرع دوم واضح نیست؟ خندانک
        فرشاد نوری
        فرشاد نوری
        شنبه ۱۸ بهمن ۱۳۹۹ ۰۹:۲۳
        سلام وقت بخیر متوجه منظوتون نشدم کجاش واضح نیست؟
        ارسال پاسخ
        بهروز عسکرزاده
        يکشنبه ۱۹ بهمن ۱۳۹۹ ۱۶:۱۳
        سلام بر فرشاد نوریِ عزیز
        ترانۀ قشنگی‌ست و از خواندنش لذت بردم؛ سپاس.
        و امّا چند نکته:
        1ـ در مصراعِ "یک روز تو سالگی تو خاطرم هست" (مصراعِ اوّل از بیتِ دومِ چهارپارۀ اوّل)، گویا واژه‌ای یک هجایی (مثلاً: سی؟) هنگامِ تایپ جا مانده است.

        2ـ میم در "نابودیم" اگرچه از نظرِ علمِ عروض اضافه بر وزن است، امّا در ترانه این‌طور اضافه وزنها چندان عیب شمرده نمی‌شود. از این جهت که به صراحت بیان نمی‌شود و به لفظ نمی‌آید. همین‌طور است "را" (رِ) در "بیار" (در "یادت بیار برفی")، دال در "سفید"، هِ در "نخواه". امّا با این‌همه بهتر است که تا آنجایی که می‌توان، پرهیز شود از چنین ناروانیِ خفیف هم.
        مثلاً ببینید:
        "یادت بیار اینو که سیلابِ دروغات"،
        در اینجا هم دقیقاً در همان ارکانِ شعر این "یادت بیار" آمده، که در مصراعِ "یادت بیار برفی رو که از بعد دوریت"، اما در اینجا "را"یِ "بیار"، آن‌طور نشده است که در آنجا شده است. آن "را"یِ "بیار" به‌هرحال مکثی، هرچند خفیف را القا می‌کند، امّا همان "را" در اینجا چنان نمی‌کند. علّت این است که آوایِ "رِ" با "ایـ" از "اینو" ادغام شده، آن الف از اوّلِ "اینو" را در عمل حذف کرده، و مجموعِ "ر" + "اینو"، در نهایت "ری + نو = رینو" شده است یعنی "یادت بیار اینو" در تقطیع چنین می‌شود: یا / دت / ب / یا / ری / نُو؛ و این با هر چشمی که نگاه کنیم، از آن بهتر و روان‌تر است و گوشنوازتر.

        3ـ "خرابِ"، "دیرِ" (به معانیِ خراب هست و دیر هست) را بهتر این است که /خرابه/ و /دیره/ بنویسید، نه با کسرۀ تنها، تا تفاوتش مثلاً با کسره در "ویترینِ" (مغازه) مشخص باشد. زیرا در اینجا همین "ـه" که به انتهای "دیر" و "خراب" می‌چسبانیم، فعل است واین با کسرۀ معمولی تفاوت دارد.

        4ـ اما در این بیت:
        "یادت بیار اینو که سیلابِ دروغات
        بی‌آبرویی کرد و عشقو روسفید کرد"
        این "روسفید" کردن با "بی‌آبرویی" کردنِ سیلابِ دروغ‌ها، به نظرِ من اصلاً متناسب نیست بلکه برعکس است. یعنی مثلاً بی‌آبرویی کردن با روسیاهی بیشتر تناسب دارد. این است که به گمان من در اینجا اگر اصلاحی صورت بگیرد، بهتر است.

        5ـ "تو باعثِ دلسردی و این اشک و آهی..."
        اگر بجایِ "این اشک" در مصراعِ پایانیِ شعر، واژه‌ای مناسب‌تر بگذارید، بهتر است. با این توضیح که "این" اشاره به نزدیک است. نه هیچ‌یک از خوانندگانِ شعرتان می‌توانند "آن" اشک را ببینند و نه مخاطبِ شعر، چون‌که نه پیشِ شما حضور دارند و نه شما "این" را تبیین کرده‌اید. بنابراین، اگر "این" را به نوعی حذف کنید، بهتر است تا اینکه بماند. مثلاً: تو باعثِ دلسردی و اندوه و آهی...، یا هرطور دیگر که صلاح می‌دانید.
        بیشتر از اینها هم می‌توان به دقایقِ این ترانه پرداخت امّا گمان می‌کنم که مرحله به مرحله پیش برویم، منطقی‌تر باشد یعنی لازم است که شاعرِ این ترانه، اوّل همین نکاتی که عرض شد را رعایت کند تا بتوان دربارۀ ریزه‌کاری‌هایِ دیگر، بیشتر گفت.
        دربارۀ مصراعِ دوم، احتمالاً جناب استکیِ عزیز خودشان می‌آیند و پاسخ می‌دهند.
        به گمانِ من، اگر شاعرِ این ترانه از شتاب در انتشارِ آفریده پرهیز کند، بسیاری از همین نکاتِ عرض شده را خودش برطرف خواهد کرد زیرا این توانایی در ذاتِ او وجود دارد ولی از آن استفاده نمی‌کند یعنی آن بالقوّه را به بالفعل نمی‌کشاند.
        قلمتان روزافزون خوشخرام‌تر.
        فرشاد نوری
        فرشاد نوری
        سه شنبه ۲۱ بهمن ۱۳۹۹ ۱۳:۲۲
        سپاس از نکته بینی دقیق شما و زمانی که صرف کردید
        ارسال پاسخ
        سهیل خواجوند مانی
        شنبه ۱۸ بهمن ۱۳۹۹ ۱۱:۲۴
        درود شاعر عزیز
        زیبا سرودند
        فقط با استاد استیک موافقم
        مصرع دوم کمی نیاز به چکش کاری دارد
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        علیرضا بنایی
        شنبه ۱۸ بهمن ۱۳۹۹ ۱۷:۵۴
        درود بر شما
        زیبا و دلنشین
        خندانک
        طوبی آهنگران
        يکشنبه ۱۹ بهمن ۱۳۹۹ ۰۸:۵۵
        دورود بر شما زیبا
        سروده اید
        طوبی آهنگران
        يکشنبه ۱۹ بهمن ۱۳۹۹ ۰۹:۲۱
        خندانک
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        1