در کتاب زندگی خواندم
ذکرو تکبیرهای اهل قبور
فوج فوج مردمان رفته زدست
ساده وبی کفن به قعر غرور
رفع فی جنان رتبته ، طبی الله تربته
وای ازاین جمله های بی سروته
طالب فیض تو سران وحوش
سهم من جیب دزدهای لعین
آن طرف دست اولیای چموش
رفع فی جنان رتبته ، طبی الله تربته
علی بابا وچهل دزد بغداد
یادم آمد به عهد ازل
در چهل منزلی محکمه اش
روزروشن زدند قید دکل
رفع فی جنان رتبته، طبی الله تربته
خر تو چون خر کریم به نعل
طالب عشق من نکرده ظهور
ظاهری به جنس پشم شتر
قبله ی عالمم به اهل قبور
رفع فی جنان رتبته ، طبی الله تربته
شان تو از شکوه خلق جدا
رای تو برفراز قله ی کوه
چشم توچون دعای رنگ مسیح !
دست تو ناخدای کشتی نوح !
رفع فی جنان رتبته ، طبی الله تربته
ذکراتت همه طلسم ودعا
چون زمین تشنه میکنی سیراب
جنتی سازی از بحور علوم
بوی جوی مولیان درخواب
رفع فی جنان رتبته ، طبی الله تربته
شیهه ی فقرم از دهانه لگام
کیف خر می بری سواره به نعل؟
قانعم کردی وبه نان سگی
سگ خور بندگان شیخ اجل
رفع فی جنان رتبته ، طبی الله تربته
له له زندگی چو پاچه ی سگ
پایم از هرکجا گرفته دهن
نان شب خورده ای به قید طلاق؟
استخوانم شکسته تا به لگن
رفع فی جنان رتبته ، طبی الله تربته
روز وشب می دوم به نان برسم
گیج در لابه لای شهرخراب
جملگی درقمار قصه ی نان
راه گم کرده در دهان عذاب
رفع فی جنان رتبته ، طبی الله تربته
مردم بدبخت وروزگار غریب
مغز کج اندیش وبی سوال عوام
قانع وترسیده ازقیامت وداد
سادگی وحوری وپیاله و جام
رفع فی جنان رتبته ، طبی الله تربته
می برند و می خورند هرچه که بود
زیر زمین وهوا و روی زمین
آه کسی نیست از ملوک کیان
بشکند ارابه های دزد لعین
رفع فی جنان رتبته ، طبی الله تربته
چون درفش وتیر درکمانه کشد
مرز فریدون وجم شود به غرور
روشنی جشنهای نیک واصیل
فتح وخوشی درکنار آتش ونور
رفع فی جنان رتبته ، طبی الله تربته
روز نویی درکنار جشن سده
تیرگان و مهرگان وجشن سپند
چون شب یلدا کنار آتش سرخ
گرمی آتش میان زلف وکمند
رفع فی جنان رتبته ، طبی الله تربته
بشکند ارابه های ظلم وستم
لب به لب حجله های مرگ دود
بار ستم چون به زیر خلق کشد
بابک خرم چو روی سرخ شود
بسیار زیبا و دلنشین بود
مبین مشکلات جامعه
دستمریزاد