ده فرمان [1]
من خداوند خالق تو هستم که تو را از اسارت و بندگی مصر آزاد ساختم
- تو را معبود دیگری جز من نباشد. هیچ تصویری از آنچه در آسمان یا بر روی زمین یا در آب است، نساز و آنها را پرستش نکن.
- نام خدای خالقت را بیهوده بر زبان نیاور (از آن سوء استفاده نکن)
- روز شنبه را یاد دار تا آن را مقدس بداری
- پدر و مادرت را احترام بگذار
- قتل نکن
- زنا نکن
- دزدی نکن
- شهادت دروغ نده
- چشم طمع به مال و ناموس همسایه نداشته باش
کس نیست نام تو نشناسد
در گردباد و آتش و خاکستر
آگه زحال بیخبران هر دم
صاحب به فر و شوکت این دفتر
شاهین عشق در مثلش شهپر
واصل به عشق در نظرش گوهر
صاحب جمال و قادر و بیهمتا
تعظیم اوست برهمه واجبتر
دستت اگر به کعبۀ جان افتاد
درکوی عشق مست و خرابم کن
بیخود بکن زخود که اسیرم من
ساقی بیا و جام شرابم کن
مام سخن به مهر دلت افزون
آن مادری که نازتو میپرورد
شب تا به صبح بر سربالینت
بیدار ماند با دل خون پردرد
آن کوه استوار پدر ای جان
سرو حدیث قامت او اعیان
در راه عشق لایق جانبازی
سر میدهد که نشکند این پیمان
آزادهای ز بندگی دوران
فرمانپذیر خالق خود یزدان
از قیدهای بند و غل و زنجیر
وارسته در نهایت و در ایمان
آزادهای زیند رها گشته
از دست دیو و دد و اهریمن
آوارهای به کوه و کمر جسته
دیوانهای زدست خودش ایمن
سینه چون بر افروخته از آتش
دوزخ سزای اهل هوس باشد
مقصود در پرستش آب و گل
ته ماندهای زحجم قفس باشد
دیریست که راه بادیه پیمودی
از سنگلاخ درد و جنون برگرد
بیدرد چون؟ چگونه روی آنگاه؟
بیعشق چون؟ چگونه شوی دلسرد؟
من از خیال عشق تو لبریزیم
در کلبهات به خشت توام بالین
با هر مژه که صبح سحر آید
رو میکنم نظر به مه و پروین
از هفتواد لحظه که بگذشتی
برپای بوس خوانملک بگذار
پیمانه زن بر لب آب خضر
باقی شوی به جانب حق دیدار
رهزن مباش و قافلهها بگذار
این چند روز خسته کمی سرکن
چشم طمع به مال کسی نفکن
جانی نگیر و چشم کسی ترکن
نام خدای عز و جل سوگند
آزاده زیست بیغم و بیاغیار
واصل به عشق ترک ملامت کن
خودکامگی است عاشق این بازار
[1] اقتباس ازکتاب ده فرمان حضرت موسی علیه السلام