چند بداهه جدید با کمی ویرایش تقدیم شما عزیزان گلم منتظر دیدگاه ارزشمندتان هستم به اضافه حضور زیبایتان در همایش سایت خودتان شعرناب هستم امیدوارم به همه شما عزیزان خوش بگذارد و استفاده ببرید و به ما نیرو و انرژی بدهید تا در آینده همایش های بهتر و ارزشمندتر که در خور شان شما عزیزان باشد برگزار کنیم در ضمن جای دارد همین جا از همه عزیزان که برای برگزاری این همایش زحمت می کشند کمال تشکر و قدر دانی را داشته باشم که معرف حضورتان هستند و احتیاج به ذکر نام نیست.در ضمن از عزیزانی که صاحب کتاب هستند و دوست دارند کتابهایشان را به دوستان اهدا نمایند با عزیزان برگزارکنند هماهنگی لازم را داشته باشند متشکر می شویم.دوستتان دارم شدید
1-
فانوس به پلک هایم آویزید
هر کجا بسته شدند
شلاقشان زنید
مبادا تو را نبیندند
بداهه 31/1/2013 لندن -انگلستان
2-
به اندازه ی یک دنیا پنجره ی باز،
احساس پرنده بازی را دارم
که در اوج خانه دارد...
آنگاه که:
با چشمان نیمه بازت ،
نیم نگاهی بر من اندازی،
و در آغوش گرمت مرا جا دهی
تا که همچو عسل
سرا زیر شوم
بر سینه ات؛
ای عاشقانه ترین لحظه درد من!!!
بداهه 31/1/2013 لندن- انگلستان
3-
درخت بی خبر از تیزی تبر
در حیاط خلوت افکارش
انگشتان خود را می برید
بداهه 31/1/2013 انگلستان- لندن
4-
سهم من از باران
همان قطره اشک بی گناه یست
که بر گونه کودکی یتیم، غلطید
و من نماز استقسا خود را
این بار به جای صحرا
بر روی سدی خواندم
که با آب آن آسیاب
شکم گُندگانی را می چراخند
که قرض نان های اضافیشان را
جلوی خوکان مزرعه می ریختند
تا پرو پال گردند
و سفره شان رنگین از خون مسیح ،
نان را به آن آغشته می کردند.
بداهه 31/1/2013 انگلستان- لندن
5-
هنوز
بر این باورم
اولین هدیه دنیا
غرور بود
که شیطان به آدم داد
و من فاقد آنم!!
که این گونه غرق گناهم.
بداهه 31/1/2013 انگلستان- لندن
6--
شاید
از قله ائی
که او دوست دارد
سقوط کنم،
شاید!
اختیارش با من نیست.
بداهه 31/1/2013 انگلستان- لندن
7-
سلام ،
درخت کنار برکه
روزی چهار پایه دارم را
از تو خواهم بافت.
بداهه 31/1/2013 انگلستان- لندن
8-
چشمانت را
در سوگ نشسته ام
تا از دامانت خرما بچینم
ای تلخ ترین حادثه ی زندگیم.
بداهه 4/2/2013 لندن-انگلستان
9-
یک دقیقه سکوت
به احترام فاحشه ای که تن فروخت.
نان خرید، تو را نفروخت
بداهه 4/2/2013 لندن-انگلستان