شاعری گفت:
"اگر شعر مرا هضم کنید...
همچو من مرحومید..."
من زنی هستم و مرحومه شدم...
لا به لای شعرم...
جسدم پهن شده...
در کنار ورقای شعرم...
بغضی اندازه ابر...
غمی اندازه دریا آبیست...
غربت و تنهایی...
صبری اندازه کوه...
در وجودم باقیست...
کودک آرامش رود است که بود...
طعم تلخی ها را...
هرچه آسان ز دل من بربود...
رود آزار و خیانت ...
ز کجا جوشیده است...
آه شاید وسط کوه...
چشمه ی مهر و صفاها...
کمی خشکیده است...
آه که من بیت شدم...
شعر شدم...
بال زدم در افکار...
قدر یک پاره غزل...
می سرایند مرا در اعصار...
آری این زن ...
کنج تنهایی و بی مهری زندان خودش...
مرحوم است...
سنگ قبرش سرخ است...
ولی افسوس!که نامعلوم است...
.......................................................
شاعر محترم جناب آقای سید احمد حسینی با اقتباس از شعر حضرت مولانا خود را مرحوم نامیدند .من نیز با استفاده از ایده ایشان راوی این دلنوشته را مرحومه نام نهادم.
"در منزل اول به دو فرسنگی هستی
در قافله امت مرحوم رسیدیم"
بسیار زیبا و خوش آهنگ بود
دستمریزاد